مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله
مأوا

صــد بـار لــب گـشـودم و بــیـرون نـــریـختم
خــون‌ها که مـوج می‌زنـد از سیــنه تا لـــبم

مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله

جمعیت متراکم مقابل تالار وحدت

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۴ ب.ظ

جمعیت متراکم مقابل تالار وحدت نماینده نسلی است که مهم ترین ویژگی اش "هیجان" است. برایش فرقی نمی کند کجا باشد؛ بزم پیروزی تیم ملی یا ختم خواننده پاپ و یا رزم خیابانی سال 88.
آن چه تولید هیجان می کند و خود بازتولید می شود، سه چیز است: فرح، غضب و شهوت و این نسل مدیریت این سه را نمی داند؛ نه این که نخواسته بداند، چون در مدرسه، دانشگاه و خانواده این سه "راز" ند و نسلِ کنجکاو، کشف آن ها را در پستو - پارتی، سکوی ورزشگاه و ولنتاین - جست و جو می کند. سکوت این سه پیرامون آن سه نیز از باب جهل است و نه علم...وقتی که حوزه و دانشگاه در خواب زمستانی به سر می برند.
از منظر خیلی شاید تقارن 25 بهمن 1389 و 14 فوریه 2011 – روز ولنتاین- اتفاقی بود، اما این گونه نیست؛ دختران و پسرانی که آن روز شانه به شانه ی هم در خیابان های تهران آتش زیر خاکستر فتنه 88 را شعله ور کردند، بیش از آن که مخالف اصل ولایت مطلقه فقیه بودند، حسرت  تبریک گفتن ولنتاین از رسانه ملی را داشتند. این که اتوپیای زیرزمینی شان-هرچند کوتاه- فرصت تجلی و یا تخلی پیدا می کرد.
تحیر نگارنده از دوستانی است که پیگیر یافتن ایدئولوژی برای این نسل و گنجاندن آن در یک چارچوب خاص اند؛ حال که ایدئولوژی آن ها "بی ایدئولوژی" بودن است.
جمعیت متراکم مقابل تالار وحدت خواهران و برادران خودِ ما هستند؛ جمعیتی که جمهوری اسلامی آن ها را تربیت کرده است... 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۲۹
سیدامیر علوی

نظرات  (۱۹)

سلام اخوی
کما فی اسابق بسیار ارزنده و قشنگ بود
تبریک بابت افتتاح این وبلاگ
انشاالله که پر برکت باشه 
پاسخ:
سلام؛
ممنون
انشاءلله
۰۱ آذر ۹۳ ، ۰۸:۳۸ حامد رضایی

بسم الله

 

سلام

بنظر میرسه جمهوری اسلامی بعد از جنگ کارخانه ای برای تربیت افراد تراز خودش رو نداشته؛

خیلی عقب موندیم سید.

وبلاگت مبارک..

پاسخ:
سلام؛
گاهی فکر می کنم "اراده" های انقلاب اسلامی در طبقات "اداره" های جمهوری اسلامی محبوس اند....
افتخار دادید
ممنون

۰۱ آذر ۹۳ ، ۰۹:۵۷ سعید مهدوی
سلام علیک .خدا قوت .ازمتن زیباوقوی ومنطقی شما استفاده نمودم .توفیقتان مستدام باد
پاسخ:
سلام علیکم؛
قدم رنجه فرمودید
برای "جامانده" ای چون من دعا کنید
یاعلی
۰۳ آذر ۹۳ ، ۰۰:۳۳ حسین رضائی فرد
سلام
مبارکه . . .
پاسخ:
سلام؛
ممنون
۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۲:۴۳ سلمان بامداد
سلام سید. متن جالبی بود. یه جای سومی هم هست به جز مدرسه و دانشگاه و خانواده که رسانه است. مخصوصا صدا و سیما ی جمهوری اسلامی که نه صدای انقلابه و نه سیمای انقلابه. نحوه ی الگو دهی رسانه ها در تربیت این نسل هم تاثیر انکار ناپذیری داره. وقتی در اعیاد اسلامی خواننده و بازیگر مهمان برنامه هاست و به جای سبک زندگی اسلامی در تمامی سریال و فیلم ها سبک غربی ترویج می شود نتیجه این می شود که امثال مرتضی پاشایی (که خدایش بیامرزد) تا این اندازه محبوب و الگو می شود. حرفم زیاد شد. فعلا بسه. امیدوارم که وبلاگ نویسیت قوی ادامه پیدا کنه.
پاسخ:
سلام عزیز؛
تذکر بجایی بود؛
البته صدا و سیما خودش یه دانشگاه ست:)
تغییر ذائقه ی مردم و رقبای سرسخت سبب شده که صدا و سیمای جمهوری اسلامی به "حداقل"ها رضایت بده و "حداکثر"ها رو معطل بذاره...
ممنون برادر
افتخار دادی
سلام. کافر همه را به کیش خویش پندارد. ظاهرا از اون بچه هایی هستی که از دور با کسانی که هم عقیده ات نیستن صحبت کردی و ظاهرا خیلی از اوضاعشون مطلع نیستی.
نوشته ی خودت، سرشار از قضاوت هیجانی هست. انصافا تا حالا با آدمای اهل فکر مخالف خودت بحث بالای 2 ساعت داشتی؟
اساسا خودت برای تنظیم هیجانات جوانان در راه درست نسخه ای داری؟
مردم رو اگه جذب نمی کنید، هل ندید توی بغل دشمن. لطفا.
خدا رو شکر رهبر انقلاب مثل شماها فکر و عمل نمی کنه.
برو ببین قبل پیروزی انقلاب توی مسجد کرامت با این جوونای هیجانی چه می کرد.آقا جون، اون موقع که این بچه ها، برای ارضای هیجانشون خیلی راحتتر بودن(پیام امام رو به مناسبت پیروزی فتح المبین ببین)، ولی اومدن برای حرکت در جهت انقلاب.
حتم دارم امثال تو حتی یک سیلی هم برای انقلاب نخوردن.
برو خاطرات آقای ازغدی (که در رسانه ی بقول دوستمون نه انقلابی نه سیمای انقلاب، این همه ساله حرف می زنه و امثال شما مثل سریال های تکراری باهاش برخورد می کنین) رو در مورد رابطه ی عموش و پدرش و خودش و رهبری با منافقین و چریک های اقلی و اکثریت و ... بخون تا بفهمی تقصیر جووناست که خطا می رن یا امثال شما که راحت انگ می زنید و نشستین برای همدیگه از دیگران ایراد می گیرید.
اصلا خودت چی کردین که اینقدر خودتون رو دارای وجاهت می دونید و مردم و جوونا و... مقصرند که چرا به شما اقتدا نمی کنن ؟
نسبت شما با رهبری تا جایی هست که، رهبر خلاف نظر شما رو بیان نکنه والا کمتر از اصلاح طلبها با رهبر برخورد نمی کنید.
وقتی خودتون به حرف رهبری اعتنا نمی کنید، چرا دیگران باید شما رو داخل آدم بدونن؟

 
پاسخ:
سلام؛
جمله آخر متن، نسبت بنده با همین نسل را بیان کرده؛ وقتی که آن ها را "خواهر" و "برادر" خواندم، یعنی همه ما درون یک کشتی هستیم...اینکه این نسل قاصر است، نه مقصر.
درباره توهین هاتون هم، باشه بابت سیلی هایی که نخوردم...
یاعلی
این جمعیت رو جمهوری "تکنوکرات"  تربیت کرده !
پاسخ:
سلام؛
بله، جمله درستی است؛
و البته حزب اللهی هایی که "شایعت و بایعت و تابعت"....
توهین؟! کدوم توهین رو به جای سیلیهای نخورده در نظر گرفتی؟ 
در این مشترکیم که جوان ها مقصر نیستن. ولی با هم اختلاف داریم در زاویه ی دید.
این که آیا واقعاٰ فرح و غضب و شهوت در ایجاد هیجان تنها عوامل موثرند؟
آیا می توان تمام یا بخش اعظم عملکرد این نسل را بر اساس هیجان بازتعریف نمود؟
آیا این که شما معتقدید جوان ما ایدئولوژی اش «بی ایدئولوژی بودن» است، وجه منطقی،فلسفی یا تجربی دارد؟ ظاهرا در این مورد، شما به تام و تمام، لیبرالیسم را با تمام هیمنه اش، بر جوان امروز و فکر وی، مستولی دانسته اید؟ آیا پژوهشی در پس این نظریه ی شما نهفته است؟
علی الظاهر، در جمله ی آخر متنتان، علیرغم اظهار برادر و خواهری با جوانان، عملا ایشان را نسل سوحته ای به شمار آورده اید ،چرا که  نه مدیریت هیجان می دانند نه هادی مناسبی دارند. به نظرم غلط است.
پاسخ:
نقد بنده ناظر به مجموعه ای از "نظام"های دخیل در تربیت و مدیریت یک نسل - مدرسه، دانشگاه و خانواده - است؛ مثالی که درباره تعامل رهبری با جوانان ذکر کردید، یک "سلوک فردی" است نه یک "نظام تربیتی".
عدم مدیریت فرح، غضب و شهوت و انباشت انرژی ناشی از آن ها، این نسل را همواره مترصّد فرصتی ساخته که دست به تخلّی بزند؛ یعنی نیازهای انباشته و پاسخ های موجز. وقتی تشنگی امان برید، سراب هم غنیمت می شود...هیجان در رانندگی، رفتار جنسی، سکوهای ورزشگاه و حتی اصالت شور در بعضی هیئات مذهبی تنها چند مصداق از تجربه هایی است که غیرقابل کتمان اند.
"بی ایدئولوژی بودن" یعنی این نسل را نمی توان در یک چارچوب مشخص- حتی لیبرالیسم - طبقه بندی کرد؛ نسلی پر از رفتارهای متفاوت و گاه متناقض...
ضمنا این نسل را "سوخته" نمی دانم؛ این نسل ممکن است در طول ترم "زندگی" درست درس نخواند، اما در تقلای شب "امتحان" می تواند نمره "قبولی" بگیرد...هرچند تمدن ساز نخواهد بود.
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۲:۳۴ مهدی نرم دست لطفی

سلام امیر جان.

نمی دانم چرا به سوالهای این بنده ی خدا بی نام، جواب کامل ندادی؟ اما این که گفتی رفتار رهبر در آن دوران یک سلوک فردی است، هیچ وجه استنادی نداره. رهبری همون طور که آن زمان با جوانان برخورد کرد، حتی در سطحی قوی تر، به دانشگاه و جمعه وارد شد و در جنگ عمل کرد. شما نفرات همراه شهید چمران و رهبری در آزادسازی سوسنگرد یا قیافه ی شهدای حزب جمهوری رو ببین. اگه اون ها امروز می خواستن وارد سیستمی بشن به واسطه ی همان صورت تیغ زده یا ریش پرفسوری یا لباس آستین کوتاه و شلوار جین پوشیدن، یا حتی سابقه ی خطاهای جوانی، از لیست خط می خورن.

وقتی رهبری می گن از مسئله ی بی حجابی مسائل مهمتری داریم(البته این را نمی توان برهانی برای عدم مقابله با بدحجابی یا بی حجابی فرض کرد. بنده به سخنان دیگر ایشان اشاره نمیکنم چرا که به این مسئله ای که عرض خواهم کرد چندان مربوط نیست)، یا گفتارهایی از این دست، از همان دوران بوده است. شما نگاهی به مجموعه سخنانی که ایشان قبل انقلاب و بعد پیروزی انقلاب (چه در زمان رهبری چه قبل آن) ارائه داده اند، نگاه کنید، حداقل آن چه خوانده ام و شنیده ام (خودم یا از دیگران) تفاوتی نداشته. کأنه ایشان مجموعه ای آماده ساخته تا حتی اگر هم شهید شدند، دیگران در آن مسیر حرکت کنند.

دوست دارم بدانم چرا این نسل تمدن ساز نمی دانی؟ مگر تمدن سازان چگونه اند؟ بر اساس یافته هایم، وضع جوانان امروز را بدتر از پدرانشان نمی دانم و محیط را بدتر از قبل نمی بینم. اساسا دلیل هجمه ی سنگین رسانه ای غرب و حضور نظامی ایشان در منطقه این است که متوجه اند هنوز نتوانسته اند جوانان مسلمان را آن چنان استحاله کنند که بدون حضور فیزیکی، بتوان مدیریتشان کرد.

زمانی شیخ نشینان عرب،حاکمان عربستان، ایران، عراق، پاکستان آن چنان تحت امر امریکا و ایادی استکبار بودند که سیل اسلحه و مهمات به ژاندارم منطقه ،ایران، روانه شد. همان سلاح هایی که نیروی دریایی عراق را زمین گیر کرد و نیروی هوایی عراق را بر سر جایش نشاند و امام (ره) خود در یک سخنرانی فرمودند که ما با سلاح امریکا به دهانش می زنیم. اما امروز می دانند که حنایشان رنگی ندارد و هر که در این سرزمین ها حاکم شود، چه ملی گرا، چه ملی مذهبی یا هر فرقه ای، نمی تواند نفرت جوانان مسلمان از امریکا و ایادی اش را نادیده بگیرد.

 البته آن چه مسلمان با مسلمان کرده است را، امریکا با ما نکرد. جنگ غزه، تشدید محاصره ی آنجا، هتک حرمت مسجدالاقصی، همگی یا بخش عمده اش تقصیر محمد مرسی و اخوان المسلمین مصر است. این که پاکستان به این جا رسیده که جاده ی ترانزیت ناتو شده، تقصیر نفهمی رهبران سیاسی آن سامان است. این که امروز از کانادا، یک جوان مسلمان به عراق می آید و به شوق بهشت، عین گرگ در یک گله ی گوسفند، برادر دینی اش را می کشد، تقصیر کسانی است  مثل ما و گذشتگان ما که در تبلیغ دین و رد جریان تکفیر کوتاهی کردم. ظهور دوباره ی امثال شیرازی ها، به خاطر ضعف مدعیان طرفداری از انقلاب است.

نسلی که 28 مرداد را دید، به امام پیوست و انقلاب پیروز شد.امام در سال 42 گفت، سربازان من در شکم مادرانشان هستند و 8 سال جنگ تحملی با سرافرازی به پایان رسید. امام گفت امید من به شما دبستانی هاست و امروز سوریه و عراق  و غزه و لبنان توسط ایشان سقوط نکرد. پس چرا ما باید به جوانان و امیدواری رهبرمان به نسل جوان، این قدر ناامید و بد دل باشیم؟

پاسخ:
سلام مهدی جان؛
بخش عمده ی پاسخت ربطی به موضوع نداشت؛ علی ایهاالحال فکر می کنم پاسخ هام به آقا یا خانم بی نام، پاسخ تو هم باشه؛
دارم درباره ی "نظام" صحبت می کنم، یعنی مجموعه ای از ساختارها که برای رسیدن به هدف مشترک با هم کار می کنند؛ ساختارهایی که هرکدام در تربیت یک نسل سهیم اند. وقتی هدف به درستی تعریف نشده و یا ساختارها مثل چرخ دنده ها درست با هم درگیر نشدن، نتیجه اش میشه وضع موجود.
با توجه به شناختی که ازت دارم فکر نمی کنم که قبول داشته باشی که ما نظام آموزش و پرورشی که به درد اسلام و انقلاب بخوره داشته باشیم( تمام تلاش های شما توو دانشگاه قطعا یکی از دلایلش ناکارآمدی دانشگاه توو این حوزه ها بوده) و این که آدم تولید شده در این نظام آموزشی در بهترین حالت یک "دانشمند سربه زیر" خواهد بود.
البته شما استاد مایی و بهتر از من میدونی که ساحت نبرد دیگه به سختی قبلن ها نیست؛ نرم شده و گذری هرچند کوتاه در آشکارترین فضاهای حقیقی و مجازی، وضعیت ما رو توو این نبرد نشون میده....داغون داغون!
من بازم جمله قبلیم رو تکرار می کنم؛ نسل شب امتحانی - به واسطه روضات مقدسه و شب قدر - می تونه در امتحان "قبول" بشه، اما فاصله نمره قبولی تا نمره حداکثر توو ارشد 8تاست!:)
۰۹ آذر ۹۳ ، ۱۲:۳۶ مهدی نرم دست لطفی
به خاطر کمبود وقت، متن قبلی ام، غلط املایی دارد، عذر می خواهم.
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۴:۵۵ مهدی شیخ مولایی
سلام برادر جان.
پزشک های دهات ما دلیل هر مشکل جسمی را که نمی دانند می گویند عصبی است؛ در ادامه هم عصبی نشدن را تجویز می کنند تا مشکل رفع شود.
در دهات ما هم که عصبی نشدن غیر ممکن است...
دکتر هم حرفش هیچ وقت دروغ در نمی آید. فردا هم که از درد مردیم دکتر با غرور  می گوید گفتم عصبی نشو...
حالا حکایت ماست.
من آقایی پاشایی را نمی شناختم و اواخر فهمیدم سرطان دارد و مریض است؛ ولی دیدیم که بسیاری می شناختند و نگرانش بودند و از مرگش غمگین.
فکرش را هم نمی کردم ملتی که رفاه بزرگترین دغدغه اش هست برای آزادی های سیاسی و اجتماعی شعار دهد و به میدان بیاید و از 23 خرداد 88 تا 1 اسفند 89 در میدان به ماند.
فکرش را هم نمی کردم ملت بی صبر و همیشه زیاده روی کنه ایران، با اینکه اعتقادش را به تقلب ذره ای از دست نداده، به سید محمد خاتمی که بزرگ اصلاحاتست بخاطر شرکت در انتخابات مجلس بد و بیراه گفته، دوباره پای صندوق رای بیاید به آن که به او نزدیک تر است رای بدهد.

شما هم فکر این مساله را مثل من نمی کردید. نگویید این ملت و این نسل بیماری عصبی دارد. به والله همین لطفی هم جزء از این نسل است،

بهتر است بجای تحلیل هایی که مواد خام و داده اش محدود به چشمان(زاویه محدود) ماست، روی به تحلیل به واسطه ی داده های علمی و آماری بیاوریم. بیایید این همه جامعه شناس فارغ التحصیل و بی کار و حداکثر  مشغول به روزنامه نگاری را بکار بگیریم.
پاسخ:
علیکم السلام؛
به خاطر ندارم که نوشته باشم که "ملت بیماری عصبی دارند"... اگر پاسخ های بنده به آقا مهدی و بی نام را مطالعه کرده باشید، بدیهی است که "نظام" تربیتی و آموزشی را نقد کرده ام و تقصیر را متوجه آن می دانم؛ اگر از لحاظ معرفتی انسان را دچار جبر ندانیم و حداقل اختیاری برایش قائل باشیم و  بدترین نظام آموزشی و تربیتی هم در این کشور حاکم باشد، انسان قادر به غلبه بر آن خواهد بود. لذا این نسل از این بابت "قاصر"است نه "مقصر".
شبهه ای که به بنده وارد کردید - زاویه دید محدود - بر نوشتار خودتان نیز صادق است؛ برداشت من این است که سایه سیاست بر سر تمامی گزاره هایتان سنگینی می کند...حال که نقد بنده، بیش اجتماعی و کم سیاسی است.

۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۱ رضا سلمانی آرمیده
دوستان گرامی سلام علیکم
واقعا دلیل این همه بی راه رفتن در مورد این مطلب سید رو متوجه نمی شم

نوعی پراکنده گویی و تفسیر های تحلیلی نا مربوط از برخی کلمات خود گزیده از متن که هیچ نسبتی نه با مطلب نگارنده و نه با شخص و شخصیتش چه از نظر فردی و فکری داره رو شاهد هستیم

نمی دانم با کدام تحلیل منتحی به داده های علمی داریم ماندن مردم در میدان فتنه 88 را دغدغه جمعیت حاضر در آن برای آزادی های سیاسی و اجتماعی تحلیل می کنیم و بعد همین ایراد رو به متن سید می گیریم که تحلیلت غیر مستند است

کسانی که طراحی های کلان و استراتژیک انجام می دهند همواره با چند عنصر همه گیر و ماندگار در ارتباط هستند تا بتونن نسخه ای ابدی رو ارائه بدند مواردی مثل غضب ، فرح و شهوت در انسان ها مواردی مثل زمین در جنگ و مواردی مشابه. به خاطر همین هستش که میان برای ایران طرح می دن که برای پیروزی بر این مملکت باید توش بمب سکس منفجر کنیم نه بمب اتم. چرا؟ چون اولا جنگش غیر مستقیم و بی هزینس و دوما این که جنگی است که کشته اش سرباز ماست نه سند جنایت ما؟!

بهتر است که به جای گیر کردن در جمع هایی که در گیر انتزاعات کتاب هاشان هستند یه کم وقت بذاریم و تو کف خیابون راه بریم و با مردم گفتگو کنیم و درداشون رو و عامل درداشون رو بشنویم و بشناسیم و بر اساس اون ارائه طریق کنیم....!

با یک تحلیل علمی و دقیق می توان نشون داد که افرادی که غضب می کنند و یا شادند و یا دچار شهوت هستند به مثابه قطرات باران هستند حالا اگه میزان و تعداد قطرات و شدت اونها زیاد بشه مسلم هستش که سیل راه میافته و کسانی که قادر باشند این سیل رو هدایت کنند می تونن هر زمین و آبادی ای رو که در مسیر سیل قرار داشته باشه رو نابود کنن

مانند قضیه فتنه 88 که عده ای اومدند و رو سیل شهوت قدرت طلبی بعضی از آقایون که خودشون رو نخست وزیر و صاحب اجازه از امام می دونستند کانال زدند و سیلاب اونها رو کشیدند رو سرزمین اعصاب مردم و اون رو نابود کردند و بعد سیلاب غضب مردم رو که خیال می کردند نظامی که خودشون به پاش خون دادند به اونها خیانت کرده رو کانال کشی کردند رو آبرو و اعتبار نظام و اگر نبود نائب امام زمان (عج) خدا می دونست تو این مملکت چه اتفاق ها که نمی افتاد

شهوت و فرح و غضب آن سیلی است که سال ها ما از آن غافل شده ایم و اکنون کانال آن در دست ما نیست و هر از چند گاهی تاوان عدم مهندسی خود در کانال کشی های صحیح را پس می دهیم...... دیروز فتنه 88 .... امروز مراسم تدفین مرحوم پاشایی،سیمین دانشور و .... فردا ازدواج سفید و ...........

از طرف دیگه مثال هایی که از رهبری و آقای رحیم پور و ... زده شده همگی شیوه های درمانی است که به کار گرفته شده برای درمان بیمار و در جای خودش قابل استفاده هستش نه در این مجال که بحث این بنده خدا در مورد ریشه شناسی و درد شناسی هستش نه تجویز طریق درمان

کسی نگفته این ها مردم ما نیستند...........کسی نخواسته خود را به جای مردم بنشاند و تصمیم گیری کند.........صحبت بر سر این است که این مردم سرمایه های ما هستند و داریم به گونه ای با آنها رفتار می کنیم که وارد فاز سرمایه سوزی می شویم. برادران فقط به این فکر کنید که اگر سرمایه سوزی های فتنه سال 88 نبود چه سرمایه های عظیمی اکنون در کنار ما بودند؟!تدبیر رهبری و امثال او نیز از همین مطلب نشأت میگیرد که برگرفته از فرمان مولایمان علی است که "مردم یا با تو هم کیشند و یا با تو خلقتی برار دارند پس بر احوالشان مدارا کن" و سر صحبت با کسانیه که نهتنها در خلقت و کیش بلکه در موطن و سرنوشت هم با هم شریکیم پس حق نداریم از آنها چشم پوشی کنیم.........!
۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۱:۱۱ مهدی شیخ مولایی
مشکل عصبی فقط یک مثال بود برادر جان. منظورم اینه که ما وقتی از تحلیل با داده های قابل لمس وا می مانیم روی میاریم به داده های غیر قابل لمس. گزاره های شبه علمی. ما فرح و غضب و شهوت رو فقط در خودمون احساس می کنیم. تنها آثارش رو در دیگران با پیش زمینه هایی که از این احساسات داریم می بینیم(بطور مثال: من خنده ی عصبی می کنم از شدت ناراحتی و در دلم آشوبه؛ شما از من می پرسی چی شده چرا خوشحالی :-D)
مساله ی دیگری که بنده گفتم همین جا دوباره تکرار شد؛ زاویه ی دید. بنده هم از زاویه دید (محدود) خودم گفتم نظرم در مورد مرحوم پاشایی یا 88 یا انتخبات مجلس و...
در مورد 88 هم از روی شعار هایی که از زبان عده ای شنیدم و بخاطر چهره هایی که بعنوان لیدر انتخاب شدن و گفتار و نوشتارشون به سمع و نظرم پیش از 88 رسیده بود. هم در مورد اعتراضات 88 و هم سایر مباحث... همینه که میگم روی به داده های آماری بیاریم نه زاویه ی دید محدود من یا مهدی لطفی نرم دست یا همون میلاد.
پرسشنامه هایی با دروغ سنج و سایر استاندارد های علمی و همین طور مصاحبه هایی به همین شکل، نه به شیوه ی صدا و سیمای ایران. بشکل دانشگاهی و پایان نامه ای.

ممنونم که پاسخ دادید به کامنتم. :-)
پاسخ:
خواهش می کنم
افتخاردادید
۱۱ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۷ مهدی نرم دست لطفی

سلام عزیز، بابت بحثی که راه انداختی، خیلی خیلی متشکرم. اجرک عندالله.

نقد من به متن اصلی نبود. نقد به پاسخت به یکی از کامنت ها بود و بر دو موضع اشاره داشت:

1.       عدم تمدن ساز بودن نسل جدید

2.        شیوه ی رهبری به عنوان یک سلوک فردی (عین عبارتت:« مثالی که درباره تعامل رهبری با جوانان ذکر کردید، یک "سلوک فردی" است نه یک "نظام تربیتی".) که بنده معتقدم رفتار رهبری، یک نمونه ی عملی کارامد از نظام تربیتی مد نظر ایشان است.

در نوشته اصلی ات یک بخش مربوط به نقد نظام های اجتماعی می شود که چندان در متن اصلی صراحتی ندارد.  اما بیشتر متن تو به نقد رفتارشناسانه و تحلیل رفتاری جوانان، آن هم مبتنی بر عملکردهای آمیخته با خطایشان، اختصاص دارد و نقد تو به نظام های تربیتی را با شفافیت مطرح نمی کند.

من معتقدم این نسل شاید در دانشگاه تربیت نشود، شاید در مدرسه درست تربیت نشود، شاید رسانه های به درد بخوری او را تغذیه نکنند، شاید شب امتحانی باشد، اما پس از ورود به فضای حقیقی اجتماع، به درک متعالی تری از جهان دست خواهند یافت و جنگ نرم مختص به امروز نیست. تلاش بنده در این است که زحمت و رنج اصلاح را بر ایشان کمتر کنم.

باید قبول کنیم دسترسی جوانان امروز به حقایق معارف دینی با تمام اختلافات فقها و اندیشمندان، ساده تر از گذشتگان است. از طرفی شرور عالم از گذشته آشکارترند.با تمام کم کاری هایی که می دانیم، اگر کسی بخواهد منظومه ی فکری رهبرش را بشناسد، واقعا نمی تواند؟

تاریخ به ما گواهی می دهد شیعه در 1400 سال پیش با پدیده ی جنگ نرم و چنین سیستم هایی درگیر بوده است. عملکرد یهود در دوره ی رسول خدا (ص)، عملکرد معاویه در دوران امام علی و حسن (ع)، عملکرد ابن زیاد و یزید در عاشورا و ... تا آن چه در آندلس توسط مسیحیان رخ داد و تا امروز گریبان گیر بشریت شده است، همگی گواه بر این است که جنگ نرم پدیده ای نو ظهور نیست، فقط با ابزاری قدرتمندتر و روشی زیرکانه تر ظاهر شده است.  8 سال دفاع مقدس، هم شامل جنگ نرم بود هم جنگ سخت. متأسفانه بعضی ها پس از جنگ یا با عملشون یا با نظراتشون و برخی هم با حماقتشون، خواستن همه چیز رو تموم شده فرض کنن. اگه پای صحبت انقلابیون قدیم بشینی، متوجه می شی که شبهات و رفتارهای جوانان سال 93 بسیار بسیار شبیه رفتارهای جوانان دهه ی 60 هست فقط مشکل این جاست که ظرف زمانی جامعه ی امروز ایران در این گذرگاه تاریخی اجازه نمیده همون اعمال، عینا ظاهر بشه.

معتقدم این نسل اگر بیشتر از گذشتگان خود،عاشورایی نباشد، کمتر نیست و عاشورایی تمدن ساز است نه صرفا دریافت کننده ی نمره ی قبولی. امروز کدام نسل است که تحقق تمدن ایرانی اسلامی از طرف رهبری بر دوشش گذاشته شده؟

اما ایراد سوم بنده به متن اصلی.

مدیریت فرح و غضب و شهوت، بنابر مستندات تاریخی (به خصوص تاریخ اسلام) از عوامل اساسی هر حرکت اجتماعی می باشد. اما این، یک علت یابی ناقص است. روان شناسان غربی یک گرایشی را ایجاد کرده اند که یک علم مستقل است به نام «رفتار درمانی». در این علم اشاره می شود که شما می توانید با مدیریت غرایض و نیاز های انسانی، او را به اعمال مورد نظرتان وادار کنید. البته هم جنبه ی مثبت دارد هم منفی.

به عنوان مثال اگر یک سگ را با زنجیر به یک گوسفند ببندید. در حالی که سگ سیر است و تا دیروز نگهبان گوسفند بوده، می توانید با آتش زدن ترقه، او را وارد به کشتن گوسفند نمایید. با چنین تزی، شما می توانید از یک انسان کم رو و مودب، یک قاتل حرفه ای بسازید. کاری که با سربازان اعزامی به ویتنام صورت پذیرفت.

اما یک اشکال اساسی به این نگاه وارد است. اساسا نقص حاکم در این نگاه، به میزان اختیار و تعقل افراد در ارتکاب اعمال بر می گردد(البته روانشناسان با ارائه ی نظریات تکمیلی سعی کرده اند، این مسائل را در تحلیلهایشان، بگنجانند).

ایراد بنده به نوشتار اصلی این است که در ریشه یابی عوامل این پدیده ها، تحلیل میزان عقلانیت همراه این امور در نظر گرفته نشده است. از نظر بنده، همچون آقای سلمانی موافقم که نویسنده نتوانسته با یک جامعه ی آماری مناسب مواجه شود و از این رو، چون استراتژیست های امریکایی که به قول آقای سلمانی در صدد ترکاندن بمت سکس هستند، به تحلیل وقایع پرداخته است و عوامل این چنینی، متن را چالش برانگیز کرده است.

پاسخ:
سلام؛
متن موجز بنده تنها در مقام آسیب شناسی بود، یعنی فقط تشریح مسئله و نه ارائه راه حل. اکثر گزاره هایی که آوردی قابل تشکیک نیست و ایضا فکر می کنم که به پیش فرض های من صحّه می گذارند. این که گفتی"پس از ورود به فضای حقیقی اجتماع، به درک متعالی تری از جهان دست خواهند یافت" یعنی پس از این که "شر و شور" دوره جوانی رو پشت سر گذاشت، شاید به درک متعالی برسد؛ اما "انرژی از دست رفته" و "توان مستهلک" جز افسوس آینده چیزی به همراه نخواهد داشت. به نظرم در دوره پس از جوانی که دغدغه های معیشتی در اولویت قرار می گیرند، آن شور جای خودش رو به انفعال خواهد داد...
از نقدهات خیلی ممنونم
انشاالله حضوری جبران می کنم:)
۱۲ آذر ۹۳ ، ۰۰:۳۹ مهدی نرم دست لطفی

سلام.

عذر می خوام ولی منظورم اینی نبود که نوشتی.

منظورم این بود در همان دوران جوانی (زیر 30 سال) به همین جا می رسند، البته با سختی زیاد.

به طور خلاصه به سه ایرادم اشاره می کنم:

1.       نسل جدید به دلایلی که عرض کردم می توانند تمدن ساز باشند.

2.       روش و منش رهبری در برخورد با جوانان  یک روش شخصی نیست و اصول و اسلوب مشخصی دارد.

3.       نقد شما به رفتارهای این نسل مبتنی بر نگاه یک سویه ی رفتارشناسانه ی غیر اختیاری-عقلانی هست که نقص اساسی این تحلیل محسوب می شود.

دو ستت دارم. موفق باشی

۱۲ آذر ۹۳ ، ۰۰:۴۴ مهدی نرم دست لطفی

سلام عزیز

لطفا یه کم به خودت زحمت بده دلایل نظراتت رو هم بنویس. این که چرا این امور رو درست می دونی. البته اگه حالشو داری. اگرم وبلاگت فقط برای گذاشتن نظراتت هست نه بحث و گفتگو و تحلیل، که بگو حداقل من خودمو خسته نکنم.

پاسخ:
بازم سلام:)
فرنگی ها دو تیپ نوشتار دارن، یکی "essay" و دیگری "article" که به نظرم وب لاگ بیش تر جای اولیه تا دومی؛
یعنی سعی کنی با حداقل سرمایه کلمات، مفاهیم حداکثری و تحلیل هات رو به مخاطب ارائه بدی. علاوه بر این که مخاطب امروز هم زیاد حوصله مطوّل گویی رو نداره.
من برای تک تک کلماتت ارزش قائلم، اما جداشدن از این حالت فعلا برام - بابت صرفه جویی در زمان- ممکن نیست و در حد انتقال منظور کفایت می کنم.

۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۰:۰۲ مهدی نرم دست لطفی
سلام ممنونم. موفق باشی
درکل با طرح مبحثتون موافقم و متنتون هم خوب بود ولی به نظر من نسل جدید در ملغمه ای از بلاتکلیفی به سر می بره.نسلی که نه کسی تحویلش می گیره و نه بهش مجال بروز میده وهمه به یه سری شعار راجب این نسل بسنده کردن.این نسل از هر تریبونی میخواد استفاده کنه تا اظهار وجود کنه. تا وجودش رو ثابت کنه. نسلی که به معنای واقعی رها شده. نسلی که دچار تناقض سنت و مدرنیته است. لباس مدرن می پوشه ولی فکرش سنتیه ولی عمق فاجعه اینجاست که اگه کمی از بالا به این نسل نگاه کنید متوجه یک حصر سیستماتیک میشید که به نحوی از انحاء جلوی بروز این نسل رو گرفته. حتی بروز مشروعش رو...
 از حسن انتخاب سه واژه هم تشکر میکنم؛فرح، غضب و شهوت ولی ایکاش معادل های فارسی شون رو بکار می بردی مثل شادی و خشم -معادل خوبی برای شهوت نمیدونم واگرهم باشه حق مطلب رو ادا نمی کنه-. به هر حال نسل کنونی نسل خطرناکی هست.چون همه درها به روش بسته است. بدبختی اینجاست که حتی درهای مشروع هم برای رفع اون سه واژه کلیدی بسته است.
ببخشید...یاعلی
پاسخ:
سلام؛
اون چه که سعی داشتم انتقال بدم و فکر کنم توو پاسخ به نظرات دیگه هم نوشتم، اینه که این نسل محصول یک فرآیند مدیریت نشده در خانواده، مدرسه و دانشگاه است؛ یعنی بعد از انقلاب این فکر در عموم خانواده هایی که رشد معرفتی فرزندانشون براشون مهم بود به وجود اومد که حالا دیگه انقلاب شده و میشه به مدرسه جمهوری اسلامی، به دانشگاه جمهوری اسلامی و رسانه جمهوری اسلامی- صداوسیما- اعتماد کرد...اونم چه اعتمادی...دربست! درحالی که هیچ کدوم از این ها، جز در مواردی ظاهری و موجز، تغییر خاصی نکرده بودن. نتیجه این شد که این نسل نسبت به خیلی از مسائلی که امروز وجود داره و ناشی از نگاه ایدئولوژیک ماست، به نوعی گوشه گیر بشه و به فردیت خودش پناه ببره(به تعبیر فرنگی individualism).
فرح، غضب و شهوت ساحت هایی از نفس هستن که آیات و روایات ما، سعادت و شقاوت انسان ها را در گرو مدیریت آن ها معرفی کردن؛ وقتی تربیتی در خانواده،مدرسه و دانشگاه برای مدیریت آن ها ارائه نمیشه و اگر هم میشه کارآمد و روزآمد نیست، این نسل برای رفع عطش به ناچار به هر سرابی متوسل میشه...الغریق یتشبث بکل حشیش...
بابت نقدها و اظهار لطفتون ممنون
سلامت باشید انشاءالله
۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۷ منتظر المهدی

جانم علی(ع)...!
یکه تازان سوی میدان می شود
در سپاه کفر طوفان می شود
حیدر است این؛چونکه خنجر می کشد
قابض الارواح ، حیران می شود!!!
پاسخ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی