مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله
مأوا

صــد بـار لــب گـشـودم و بــیـرون نـــریـختم
خــون‌ها که مـوج می‌زنـد از سیــنه تا لـــبم

مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله

پرسه سلفی ها، حوالی تهران

شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۱۶ ق.ظ

 اولین بار که در مقابلمقام شهدای اُحد یک "سَلفی" را از نزدیک دیدم، تصوّر نمی کردم که این یک تجربه ی تکرارشدنی باشد

به گواه تاریخ آن چه توسعه ی هر مکتب را، چه الحادی و چه توحیدی، در دو بُعد سطح و عمق ممکن می سازد، حضور مبلّغ و شارح در حلقه های بعدی پیروان آن است. تبلیغ مقام نقل و بندگی است و شرح مقام بسط و زندگی و این دو در امتداد یک دیگر به تکامل می رسند؛ آن گاه که شارح در حفظ آن چه رسیده، متوقّف نشده و از قِبل بسط آن، مکتب را زیست می کند. حال چنان چه مبلّغ بر نقل میراث مکتب کفایت کرده و امتداد آن در آینده را برنتابد، دوگانه سَلفی- نَهضتی متولّد می شود.
از ابتدای تأسیس مکتب نبوی(ص) و در بزنگاه های حیاتی نهضت، دوگانه سَلفی- نَهضتی مصادیق خود را شناخته و هم چنان نیز ادامه دارد. سلفی های محمدی در سقیفه بر نهضتی های علوی غلبه کردند، آن چنان که سلفی های مهدوی ، انقلاب نهضتی های خمینی را برنتافتند و سلفی های خمینی در فتنه 88 ، نفی امتداد نهضت در دوران خامنه ای را اراده کردند. نهضتی ها به جرم عدم توقّف در نبی(ص) و مهدی(عج) و خمینی(ره)، تکفیر شده و رافضی، غالی و افراطی خوانده می شوند.
حاصل این سلفی گری چیزی جز ظهور مراتبی از بدعت در مسیر نهضت نبوده است؛ چه این که حکومت اموی خروجی طبیعی فتنه ی سقیفه بود و سکولاریسم نقاب دار محصول فتنه ی حجتیه. لکن آن چه در دوران کنونی نهضت از جانب سلفی های متأخر پی گیری می شود، بدعت رخ نمائی با رأی امّت است؛ آن گونه که در روزگاری نه چندان دور، یکی از بدمستی رأی انبوه و به بهانه ی توسعه سیاسی، لوایح دوقلو می نوشت تا وصول به اباحه گری را تسریع کرده باشد و دیگری امروز به بهانه توسعه اقتصادی، طرح رفراندوم "آرمان؛ آری یا نه؟" در می اندازد تا از این طریق ناکارآمدی خود در مدیریت معیشت را به جانب امام -به عنوان کانون آرمان امّت- متوجّه سازد.
آن چه بدیهی است سلفی ها در تبلیغ مسطّح گذشته، در نقطه ای ساکن ایستاده اند و توسعه عمیق مکتب نبوی(ص) جز در پویش نهضتی ها میسور نخواهد بود... 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۷
سیدامیر علوی

نظرات  (۴)

۲۷ دی ۹۳ ، ۱۲:۱۰ مهدی نرم دست لطفی

سلام.

ای کاش یه سوزن هم به خودی ها می زدی. اگه امروز این بندگان سلفی خدا به جان خلق الله افتاده اند، واقعا معتقدند برای رضای خدا وارد معرکه شده اند. از کبک کانادا یا آلمان آمده اند و گرسنگی و بدبختی را تحمل می کنند تا به قول خودشان اسلام را حفظ کنند.این در حالی هست که شبکه ی تبلیغاتی شیعیان و طرفداران تقریب مذاهب و... به شدت در اروپا شدیدا ضعیف است.

به همین نسبت شبکه ی تبلیغی ما در داخل افلیج است. برای نمونه عرض می کنم که ریگی یک انسان مفلوک بود که با دیدن دلارهای بی حساب امریکایی به خودش اجازه داد توحش  درونی اش را ظاهر سازد. این در شرایطی است که عده ای در شهر های ما هستند که غذای سگشان در یک وعده (حدودا)معادل دوهفته ی غذای مردم بدبخت سیستان است. مگر می شود ما حاشیه نشینان کلان  شهرهای مضحکی چون رشت و تهران، آوارگان سیستانی دریاچه ی هامون، و کشاورزان بی پناه و فقیر این مملکت را به حال خود بگذاریم و جلسات سبک زندگی در قم و چگونگی کنار آمدن با بانک های دولتی و نیمه دولتی را در تهران تشکیل دهیم و برای کاسبان و کارآفرینان و کارگران و سربازان و... ،حتی ثروتمندان، مرثیه ی تورم بخوانیم و  به جناح بازی مشغول باشیم، و انتظار داشته باشیم داعش و ناتو بر تعداد خود و حامیانشان اضافه نکنند؟

این حماقت و ضعف ماست که به دشمنان جرأت توهین به پیامبر (ص) را داده است. والا از یک مشت شیطان پرست و شیطان زاده، توقع بیشتری نمی توان داشت. ما داریم سر بی صاحب می تراشیم.

راستی! من حسودیم شده. چرا برای نظر قبلیم کامنت نذاشتی ولی از رضا تعریف کردی؟

 

پاسخ:
سلام؛
اون چیزی که اینجا روایت کردم، داستان سلفی "شدن" عده ای از اصحاب در بزنگاه ها بود و اون چیزی که تو نقدش می کنی، نوع رفتار ما با سلفی "بودن" آن هاست؛ یعنی میخوام بگم اتفاقی که در مدینه و تهران افتاد ،تقصیر علی(ع) و سیدعلی نبود و سلفی "شدن" اینها نتیجه ضعف معرفتی خودشون نسبت به امام حاضره.
اما حالا که ما وارث یک چنین وضعیتی هستیم، کنار آمدن با سلفی "بودن" بعضی تنها از طریق وحدت در میراث مشترک و تقریب ممکن هست. ما در نبی(ص) و مهدی(عج) و خمینی(ره) - حداقل روی کاغذ - با سلفی ها همسفره ایم و در مقابل دشمنان همسنگر؛ اما وحدت در بدعت های به وجود آمده - سقیفه، حجتیه و فتنه88 - غیرممکنه.

کمی سرم شلوغ بود، نشد جواب بدم
بزودی
ممنون:)
۲۸ دی ۹۳ ، ۱۶:۴۸ مهدی نرم دست لطفی

سلام.

ممنونم وقت گذاشتی. ای کاش دوستان دیگر هم مشارکت می کردند.

مبحثی که عرض کردم دو پایه داشت:

 1. چرا برخی سلفی شدند؟

 2. چرا برخی اعم از سلفی و غیر آن، جرأت بدعت و هتک حرمت یافته اند.

در جواب بخش اول مهمترین علت را ضعف شبکه ی تبلیغی شیعی (یا به قول خوت نهضتی)در سطح جهان برشمردم.

در جواب بخش دوم،  علاوه بر ضعف مذکوردر خط بالا، «تفرقه ی داخلی» [جناح بازی]، «عدم پاسخگویی مناسب به پرسش ها و مسائل روز» [سبک زندگی، اقتصاد] ، و «عدم توجه کافی جریان شیعی مستقر در ایران به محرومیت های روبه رشد» را مطرح کردم.

اساسا معتقدم ما، به واسسطه ی همه ی علل مطروحه در بندهای قبل، در حال هل دادن مردم به سمت دشمنان اسلام هستیم.

برخی به خاطر جهل(چون ما تبلیغ درست نکرده ایم)، برخی به سبب فقر(چون ما نظام اقتصادی و سبک زندگی صحیح را تبیین نکرده ایم) و برخی به علت ناتوانی در بروز و شکوفایی استعدادها (به سبب جناح بازی های بی محتوا؛ به عنوان نمونه ی عینی به فرار مغزها می توان اشاره کرد) به سمت دشمنان اسلام و کشور می روند.

این مسائل بیشتر از آن که مربوط به رهبران یک امت (علی (ع) یا رهبری) باشد، مربوط به پیروان ایشان است.ما که به اسم این مردان خدا از امکانات بیت المال استفاده می کنیم یا آبرویی به دست می آوریم ولی در ازای آن به جهل و فقر و باندبازی دامن می زنیم.

وحدت در بدعت ها اساسا معنی ندارد. هیچ کس با هیچ آب کری نمی تواند نجاسات ناشی از فتنه ی 88 ، جریان حجتیه و شیعیان انگلیسی را پاک کند. ولی سوال من این است:

1.                     «چرا با وجود جریانات متعهد به انقلاب، بعد از حدود سه دهه، جریانی که روزی به واسطه ی حذف میلیشا به اریکه ی نخست وزیری تکیه می زند، در روز روشن و جلوی چشم همه ی دنیا، به راحتی میلیشیا را احیا می کند و با جسارت  تمام می تواند گفتمان سازش با فتنه را راه می اندازد؟»

2.                     «چرا با وجود منکوب شدن گفتمان و نمود انحراف شیعیان انگلیسی در دهه های ابتدایی انقلاب، امروز دوباره با این جسارت در کنار حرم رضوی، دوباره مانور می دهند؟ »

غیر از این است که مثلث شوم «جهل مردم، فقر مردم، و باندبازی صاحبان قدرت» به باز تولید و تقویت دشمنان انقلاب کمک می کند ؟

غیر از این است که این امور(به واسطه ی کم کاری یا عمد) در حال رقم خوردن به دست ماست؟

 

پاسخ:
سلام؛
البته به نظر من مثلث "جهل مردم، فقر مردم، و باندبازی صاحبان قدرت" نه تنها مردم رو از نهضتی ها منزجر می کنه، بلکه باعث میشه در صِدق حرکت سلف صالح هم تردید کنن و به سلفی ها هم بی اعتماد بشن. 
اون چه که باعث شده سلفی های مهدوی و خمینی در برهه کنونی فرصت جولان داشته باشند، بیش از آن که ناظر به اضلاع اون مثلث باشد، ناشی از حضور بعضی "شاخص های آشنا" در سلفی هاست؛ وقتی جریان حجتیه مرجع تقلید دارد و جریان فتنه افرادی که به جماران نزدیک هستند، طبیعتا مردم که هنوز به مهدی(عج) و خمینی(ره) ارادت دارند در یک دودوتا-چهارتای ساده به سلفی ها اعتماد می کنند.
اما درمورد ضعف نهضتی ها در مرحله پس از سلفی شدن، باهات موافقم و ان شاءالله در آینده در این رابطه خواهم نوشت.
بازم ممنون
۰۳ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۳۷ مهدی نرم دست لطفی

سلام . شهید بهشتی روزی گفتند:«یکی از مصیبت های عصر ما،این است که اشخاص کم کم دارند جانشین ارزشها می شوند. این خطرناک است. انقلاب ما انقلاب ارزش هاست»

امروز ما داریم چوب عملکرد خودمان و سودجویان را می خوریم. مدتی پیش برخی برای آن که وجاهت یابند و جایگاه خود را تثبیت کنند، برخی اشخاص را آن چنان به درجه ی معصومیت رساندند که خود بشوند وکیلشان.  در این میان، ما و امثال ما سکوت کردیم. مثلا چرا کسی حق نداشت به آقای هاشمی انتقاد کند؟ چرا برخی پیام های صریح امام (ره) بایکوت شدند از دایره ی گفتمانی رسانه های انقلابی؟  ...

اساسا بزرگان و و متولیان امر در همین دانشگاه اصلا بر خود رسالت نمی دانند نظریات فلسفه ی سیاسی رهبری و امام را بیان، و نقاط مشترک و احیانا اختلافی را تحلیل کنند. چرا که یا قبول ندارند یا نمی دانند و یا قائلند سری که در نمی کند، دستمال نمی خواهد؟

ما بر عکس ادعای رهبری عمل کردیم. ایشان و همراهانشان حزب جمهوری را می سازند تا مردم را آموزش دهند تا بار انقلاب را به دوش بکشند، ولی قدرت طلبان چه نهضتی چه سلفی، معتقدند مردم نیاز و وقت  آموزش  ندارند .

اساسا مردم نباید از مسائل سر در بیاورند. مردم نباید بدانند چرا و چه طور آیت الله مصباح از حقانی رفت. تا حالا از خود پرسیده ای چرا به وصیت شریعتی در خصوص اصلاح نوشته هایش توسط آقای حکیمی عمل نشد. تا حالا آخرین سخنرانی شهید بهشتی قبل از خروج آیت الله مصباح را دیده ای؟. چرا برخی که مدت ها از حضور در احزاب و یا تشکیل حزب طفره می رفتند، بعد حدود 20 سال احساس تکلیف کرده اند یا کاندیدا می شوند یا موسس حزب؟! چند نفر را می شناسی خطبه ی فاطمه ی زهرا (س) و حضرت زینب (س) را خوانده باشند؟ چند نفر از روابط امام و آیت الله بروجردی مطلعند؟ چند نفر سخنرانی امام در 15 خرداد را خوانده اند؟ و قص علیهذا در خصوص جنگ، احزاب و... هم هست

ببین فضاحت کجاست که هنوز بین بزرگان در خصوص نگاه امام (ره) به عناصر مشروعیت نظام اختلاف است. مگر چند سال است امام (ره) از میان ما رفته اند؟

هر چه فقیر تر باشی و محتاج تر، کمتر وقت دانستن خواهی داشت و هر چه کمتر بدانی کمتر مزاحم مسئولین می شوی. اگر شورش هم بکنی، به معاش رضایت خواهی داد. [این همان راهبرد اساسی طرفداران لیبرالیسم در ایران است]

ما به مردم یاد ندادیم چرا نظریات امام در چارچوب اسلام ناب است. اصلا چرا اسلام ناب خوب است و درست و عقلانی. گفتیم چون امام گفته پس درست گفته. به خاطر همین، امروز یک مرجع می تواند این چنین شیعیان انگلیسی را پروار کند. به خاطر همین است که بت های خودساخته ای چون موسوی که امروز بلای جان شده اند را نمی توان با تبر ابراهیمی شکست، چرا که خودمان گفتیم امام را در ایشان بجویید.

قدرت طلبان گفتند خیالتان راحت که مومنان مدیریت می کنند. فکر نکنید، انتقاد نکنید. نظارت نکنید تا آب به آسیاب دشمن نرود

ما هم سکوت کردیم. متفرق شدیم. امور را به اهلش (!) سپردیم تا کثیف نشویم.

پاسخ:
سلام؛
این که دوگانه سلفی-نهضتی رو با اصلاح طلب-اصولگرا در عرف سیاسی ایران یکسان فرض کردی درست نیست و لااقل منظور من در این نوشتار این نیست؛ چه این که افرادی با تابلو اصولگرائی آمدند و عرض خود بردند و جز زحمت و سرخوردگی برای اهل نهضت چیزی برجای نگذاشتند.
نکته مهمی که خوب بهش تاکید کردی همان یکسان انگاری افراد و ارزش هاست که نهضتی ها بعضا برای افرادی غیر امام این شان رو قائل میشن که نابجاست.
البته من در بین پدران تئوریک نهضت فردی رو سراغ ندارم که از اجتهاد سیاسی نهی کرده باشه و یا اجتهاد سیاسی رو مترادف با سرپیچی از امام بدونه، لکن ممکن است در مراتب پایین تری از شاگردان و متربیان چنین برداشتی وجود داشته باشه. 
خمینی که خمینی است، بعدِ رحلت نبی هم بر سر مدل حکومت بحث بود؛ تا جائی که از خلافت به سلطنت انجامید...
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۴۳ مهدی نرم دست
سلام.امروز همین پدران تئوریک که در قید حیاتند مشی سیاسی خود را برای جوانان تبیین نمی کنند،برای مردم تبیین نمی کنند و حتی از طرح مسائل اساسی و جدی که مایه ی بقای نظام می باشد و از عمل به آن ها خود داری می کنند.حتی اختلاف نظراتشان در حوزه ی اجتهاد سیاسی را هم به درستی تبیین نمی کنند.
اکثر همین پدران تئوریک، تا حدود 40 روز  بعد از فتنه  سکوت می کنند و این در حالی است که ملت به جان هم افتاده اند و شهید و کشته می دهند.

نه به درستی آموزش می دهند، نه به درستی هدایت می کنند، نه به درستی حمایت می کنند. چه می کنند، خدا عالم است. هر چند اگر نبودند اسلام نبود ولی بودنشان این چنین، بقای اسلام را تضمین نمی کند. کما این که امروز ظاهرا سامری از دل حوزه، حجتیه را با جسارت بیرون آورد و از دل وفاداران به خط امام، موسوی را.
ظاهرا پدران تئوریک و پیروانشان می فرمایند: ای موسی (شما بخوان علی زمانه)! با خدای خود برو به جنگ دشمن.اگر پیروز شدی، ما هم هستیم.

خدا به امثال من کمک کنه هدایت بشم.
پاسخ:
سلام؛
سخن از زبان ما می گویی جانا!
پوزش بابت تاخیر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی