مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله
مأوا

صــد بـار لــب گـشـودم و بــیـرون نـــریـختم
خــون‌ها که مـوج می‌زنـد از سیــنه تا لـــبم

مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله

وصیّت حاج کاظم

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۳۴ ب.ظ

دیگه خسته ام فاطمه... دلم می خواد بخوابم؛ صدای اذان مثل لالایی میمونه. دیگه وقتشه وصیّتم رو اینجا بنویسم: شهادت می دم به ولایت شیعه، هر کس در این نظام وظیفه و تکلیفی بر گردن داره، من هم تکلیفی برگردن داشتم. من هیچ شکایت و اعتراضی نسبت به همه اشخاصی که ممکنه تا چند لحظه دیگه من رو مورد هدف قرار بدن ندارم، اونا به وظیفه خودشون عمل کردن و من هم. من از همه کسانی که در این واقعه به نوعی اذیت شدن حلالیت می طلبم، امیدوارم نیت حقیر رو درک کرده باشن که من قصد آزار کسی رو نداشتم.
فاطمه...فاطمه خوبم...
تا وقتی جنگ بود من نبودم. جنگ تموم شد، فشار زندگی چنون فشارم داد که باز شما رو درک نکردم... می مونه دو یادگار مشترک ابوذر و سلمان؛ می دونم دوره کاظما سر اومده... پسرام باید رنگ و بوی تو رو داشته باشن. به اونا تفهیم کن که پدر نمی تونست عباس رو نادیده بگیره، اگه عباس از آرمان ی فرمان میگیره که فراتر از قواعد جنگه، چرا من باید اون رو تو چنین شرایطی تنها بذارم و به دست کسانی بسپارم که فراموشش کردن...
فاطمه... فاطمه عزیز....

"نظم" در عرف جوامع آکادمیک به "تعهّد نسبت به قراردادها" تعبیر می شود، آن گاه که این قراردادها زیستِ مسالمت آمیز "ابرحیوان"هایی را که جوهره ی اصلیشان هوس است در کنار یکدیگر ممکن می سازد. حُسن و قُبح این قراردادها لزوما به نسبت آن ها با عقل، حس و وحی بستگی ندارد؛ کافی است که مورد وثوق اکثر ابرحیوان ها باشد تا اصالت لازم را کسب نماید و پس از آن مبنای تقنین و تشویق و تعزیر قرار می گیرد. سیطره ی این نظم در تمامی ساحت های خرد و کلان بشری محسوس بوده و دیگران ناخودآگاه حریص پیوستن به آن اند؛ از دموکراسی تا بانک و از آکادمی تا ولنتاین.
نظم اما در منظومه معارف اسلام خود را نسبت به "اولویت ها" متعّهد می داند و نه قراردادها؛ اولویت هایی که تکوینا و تشریعا با نظام هستی سازگاری داشته و به عقل، حس و وحی متناسب با استعداد خود ضریب موزون اختصاص می دهد. هرچند که نظم هژمون بدان برچسب "بی نظمی" نهد و هرگونه مقاومت را مستوجب هضم توسط دستگاه هاضمه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بداند.
انقلاب اسلامی در گامِ اولِ پروژه ی بازگشت به خویشتن، توانست نظم سیاسی را برهم زده و جمهوری اسلامی را به نظم به اصطلاح نوین جهانی تحمیل کند. لکن جمهوری اسلامی پس از تثبیت در پایان دهه اول حیات، خود را مواجه با نظم های هژمون دیگری یافت که به بهانه توسعه سیاسی-اقتصادی اکثر آن ها را پذیرفت و بسط نظم نوین اسلامی را به آینده ای مبهم حواله داد. دیری نپائید که مزخرف ترین ابنیه مملکت در بانک ها تجلّی یافت و به واسطه سبقت مسئولان در کسب رفاه، صبغت الهی از جامعه رخت بربست. در چنین شرایطی طبیعی است که "حاج کاظم" ها اولویت ها را بر قراردادها ترجیح داده و دست به استشهاد می زنند؛ استشهادی که در آن فرد فردِ امّت، شاهدانِ عادلِ محاکمه ی بدنه بروکراتیک جمهوری اسلامی با سنجه ی انقلاب اسلامی اند.
اکنون نیز نظم اقتصادی و فرهنگیِ هژمون حاج کاظم هایی دیگر می طلبد؛ استشهادی در دانشگاه، بانک و حتی مسجد،هیئت و خانواده...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۶
سیدامیر علوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی