مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله
مأوا

صــد بـار لــب گـشـودم و بــیـرون نـــریـختم
خــون‌ها که مـوج می‌زنـد از سیــنه تا لـــبم

مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله

حنابندان پیوند دلار و ریال

دوشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۳۲ ب.ظ

"...انزوای حزب‌الله در نظام ما نیز نشانه‌ی خوبی نیست؛ هرچند که الحمدالله و المنّه سایه‌ی مبارک حضرت امام امّت همچون ابر رحمتی بر سر ما گسترده است و ما را از بلیّات و خطرات حفظ می‌کند، اما به‌هرتقدیر شکی نیست که اکنون در نظام ما حزب‌الله رفته‌رفته به انزوای سیاسی کشیده می‌شود و کارها به دل‌باختگان تکنوکراسی واگذار می‌گردد. این نشانه‌ای است از همان سرنوشت محتومی که همه‌ی انقلاب‌های جهان را وا داشته است تا فرزندان خویش را ببلعند... و خدا آن روز را نیاورد..."

سیّدمرتضا آوینی


تماشای پای‌کوبی توده‌هایی از مردم به امید گشایش‌های اقتصادی دوران پساتوافق برایم دردناک می‌نمود؛ نه اینکه بیمارگونه با فَرح نامتعارف مردم تب کرده باشم و یا فَتح خودخوانده دولت برایم گران آمده باشد، بلکه از این بابت که به ثمر نشستن پیوست فرهنگی نسخه بانک جهانی برای توسعه کشور عریان‌تر گشته و آن تعجیل در فرج با "پیوند دلار و ریال" بود.
در غرب مدرن هژمون اقتصادی از لوازم هژمون سیاسی محسوب شده و بلکه از اصالت بیش‌تری نیز برخوردار است؛ چه اینکه تمامی مقدسات چون خدا،مسیح و انجیل قابل تشکیک بوده و این تنها پول است که از این قاعده مستثنا می‌گردد. معبد انسان مدرن را نه در واتیکان که جایی حوالی وال‌استریت می‌توان یافت. حال دولت‌ها و حکومت‌ها با هر مکتب و مذهبی می‌بایست بین بقا و فنای خود یک راه را برگزینند؛ یا طریقه‌ی متابعت از نظم موجود را در پیش گیرند و به سهم خود از بازار مصرف - و نه تولید - قانع باشند و یا در صورت مخالفت، وادار به سکوت و یا سقوط شوند. این اتفاق فراوانی بوده است که حکومت‌های انقلابی برای نیل به ثبات سیاسی چاره‌ای نداشته‌اند که برای مدتی شئون جهانی را بر خلوص آرمانی ترجیح داده و "تکنوکراسی" را جای‌گزین "آرمان‌گرایی" نمایند؛ غافل از این‌که تکنیک خود در پی آرمانِ توسعه‌ی اقتصادی است.
دهه اول انقلاب دو مزاحم عمده برای حرکت تکنوکرات‌ها به سمت توسعه اقتصادی وجود داشت؛ جنگ تحمیلی و امام خمینی. اتمام جنگ و ارتحال امام عرصه را برای جولان تکنوکراسی به بهانه سازندگی کشور فراهم کرد. بانک جهانی به کمک تکنوکرات‌ها آمد و تسهیلات خود را منوط به اجرای سیاست تعدیل اقتصادی کرد. بدیهی است که تعدیل اقتصادی خود محصول تعدیل سیاسی و فرهنگی است و بدون این مقدمه، توسعه اقتصادی شکل نخواهد گرفت. لذا تغییر شعائر جامعه طبیعی بود؛ "فرزند کم‌تر و مصرف بیش‌تر و زندگی بهتر و رفاه بیش‌تر". علی‌رغم شکست سیاست تعدیل در دوران توسعه اقتصادی، پیوست فرهنگی بانک جهانی به نتیجه رسید و آن بسط طبقه متوسط شهری بود که تنها آرمانش رفاه بیش‌تر است.
هرچند که تلاش‌های تکنوکرات‌های سابق و شرطی‌سازی پویایی معیشت به ایستایی سانتریفیوژ درنهایت تجربه‌های سابق را برای مردم تجدید خواهد کرد، اما گویا ترادف فقر و فردو به باور توده‌هایی از مردم نشسته و همین است که سایه‌ی توافق هسته‌ای نیز آنان را راهی خیابان‌ها می‌کند.
مشکله‌ی گرایش مردم به رفاه بیش‌تر وقتی بغرنج‌تر می‌شود که سابقون انقلاب اوقات فراغت خود را در کیش و قشم سپری می‌کنند؛ به راستی چرا مردم نباید پیوند دلار و ریال را جشن بگیرند؟!

نظرات  (۸)

۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۲۳ مهدی نرم دست لطفی

سلام.

نثرش قشنگه.

انگار متن، توسط یک عضو طبقه ی بالاتر از متوسط نوشته شده.

ای کاش در متنت اشاره می کردی  به عبارت «بخشی از مردم». همه ی مردم که نرفتن استقبال. حتی اکثر مردم هم نرفتن. حتی اکثر مردم هم تبریک نگفتن. حتی نمی توان گفت اکثر رسانه ها با تبریکات اعلام شده همراه شدن. فقط عده ی زیادی از رسانه ها تبریک ها را بزرگ کردند. خوب، کار رسانه همینه! حالا چرا  مخالفا خوب کار نمی کنن؟

پذیرش تعامل با بانک جهانی از مسائل بسیار پیچیده ی نظام هست. مثل 13 آبان که به الجزایر منجر شد، مثل آتش بس. این که یک عده به صرف تکنوکراتی به این تعامل علاقه مند باشند و به خاطر جنگ و امام نتوانند به اهدافشان  برسند، کمی ساده انگاری (نه ساده سازی)در برخورد  مسئله است. حالا چرا ما این را بررسی نمی کنیم؟ 

ما همیشه یک سوال داریم. اگه مخالفان تکنوکراسی به جزئیات تئوریک و اجرایی نظریات خودشون کم توجهی می کنن، یا به سوالات دیرتر از زمان خودشون جواب می دن یا تشکیلاتی ندارن که  جزئی نگری های مبتنی بر کل نگری هاشون رو اجرا کنه، یا خودشون و نظریاتشون رو به مردم معرفی نمی کنن تا مردم به سمتشون بیان و زمام امور رو به دستشون بدن، آیا زمانه می ایستد تا آن ها خود را برسانند و مشکلات را حل کنند؟ آیا مردم باید به کسانی که قدرت اجرا ندارند اعتماد کنند،  و زمام امور را به دستشان بدهند؟ آیا مردم به کسانی که به درستی خود را معرفی نمی کنند، می توانند زمام امور را بدهند؟

چرا با مناسبات بانک جهانی به تحلیل اجتماع می پردازیم؟ قشر محروم، متوسط و اشراف. منکر وجودشان نیستم، ولی این طبقه بندی اگر توانایی تحلیل اوضاع ایران را داشت، تا حالا فرمول های بانک جهانی اثر کرده بود. در ضمن، مگر ما جزء کدام طبقه هستیم؟ از 1400 سال پیش تا همین حالا همه به دنبال رفاه بوده اند. رفاه طلبی چیز مذمومی نیست.  مسئله رابطه ی میان نفع فرد و جامعه است. مسئله این است چه کسی بر چه مبنایی این رابطه را اداره و برقرار می کند؟

تکنوکراسی اصلا بد نیست. اگرایشان نباشند، شاید هیچ چرخی به حرکت در نیاید چرا که نظریه پردازان یادشان می رود در عین مطالعه ی چرخ، باید آن را استفاده کرد. ولی عملگرایی مبتنی بر اصالت جناح و باند ، از حیوانیت هم پست تر است.

بیایید یک بار هم شده اعتراف کنیم که یا نمی دانیم چه کنیم، یا نمی دانیم چه طور دانسته هایمان را در صحنه ی اجتماعی اجرا کنیم. این قدر یقه ی مردم و مخالفان را با زدن برچسب های مختلف نگیریم.

 

البته شاید هم بد نباشد برخی از ما (خدا شاه است بلا نسبت نگارنده) اعتراف کنیم که شاید ما هم از جرگه تکنوکرات هایی هستیم که در رقابت عقب افتاده ایم.

اگر غلط املایی دارم لطفا عفو و اصلاح کنید وقت بازنگری نیست.

پاسخ:
سلام؛
اولا؛ نمیخوام توو مثلت مناقشه کرده باشم و دنبال ایراد بنی اسرائیلی بگردم، ولی قطعا متوجهی که ما دو نوع تکنیک داریم؛ یکی سخت و دیگری نرم. تکنیک های سخت مثل ساخت هواپیما یا همون چرخی که خودت گفتی و تکنیک های نرم مثل مدیریت، اقتصاد و سیاست. با صرف نظر از بعضی دیدگاه های افراطی که حتی چرخ را به دو دسته اسلامی و غیراسلامی تقسیم می کنه، اما بدیهیه که تکنیک های نرم و به خصوص اقتصاد مشمول این تقسیم بندی میشه و این که "تکنوکراسی اصلا بد نیست" حرف دقیقی نیست.
ثانیا؛ شاید این نوشته رو بشه در ادامه اولین پست وبلاگ تحلیل کرد؛ منطق حاکم بر هر دوتای این ها، نقد حاکمیت و سیستمی است که مردم را به وضعیت فعلی در آورده. این که الآن رفاه بیش تر یک ایده آل شده قابل کتمان نیست؛ خانواده های شریف و زحمت کشی رو می شناسم و می شناسی که سرمایه مادی یک عمر خودشون رو صرف یک شب شادی فرزندانشون(ازدواج) به سبک مرفهّین بی درد می کنن و این یعنی اصالت رفاه و این که انتهای آمال اون ها، ابتدای زیست طبیعی مرفهین شده و این برای من خیلی دردناکه.
ثالثا؛ در این که ما (خودمم میگم!) بی عرضه ایم، موافقم؛ حتی خود کارگزاران هم توو همان دوران به این نکته اشاره می کردن که ما هیچ تئوری منسجمی در زمینه اقتصاد نداشتیم(و به نظرم هنوز نداریم)، اما این به اون معنی نیست که دربست مطیع هر نسخه ای برای درمان وضع موجود باشیم(کاری که آقایون حتی توو دوران جنگ پیوسته دنبال می کردن). اما مشکل اینجاست که درست همون افرادی که اون رویکرد شکست خورده رو به کف جامعه تحمیل کردن و الآنم دوباره مشغول به کارند، هنوز به همون تئوری های منسوخ امیدوارن؛ صحبت های آقا در اول فروردین در مورد دو رویکرد موجود در کشور برای بهبود وضع اقتصادی موید این حرفه.
رابعا؛ من هم توو همین طبقه متوسط تعریف میشم؛ قبلا یه سوزن به تکنوکرات های خانواده زدم و حالا اینم یه جوالدوز برای دیگران:)
از ابراز لطفت ممنونم

سید خدا قوت،خیلی خوب

 جماعت به خیابان آمده قبلا هم در پوشش حرکتهای اجتماعی به بهانه های متعدد و البته واهی  از درگذشت یک خواننده تا باخت تیم ملی فوتبال در برابر آرژانتین! هم به خیابان آمده بودند،اینها همه ی ملت نیستند. البته به دو گروه معاند و جاهل قابل تقسیم اند. و اکثریت آنها هم از طیف دوم.

به خاطر همین من اگر وزیر ارشاد بودم....

پاسخ:
سلام حامدجان؛
صحبت های آقا در دیدار با مادحین اهل بیت، اونجایی که فرمود در "آینده دور" تجربه مذاکرات فعلی مورد توجه ملت قرار می گیره، ذهنم رو به این سمت برد که شاید عمده ترین دلیل( که به نظرم بیش تر فرهنگیه تا سیاسی) این صبوری و انتظار آقا، آماده نبودن امّت باشه؛ نمیخوام بگم که همه ملت، ولی توده هایی از مردم به واسطه خاطرات بدی که از "مدیریت ول انگار توام با شعار مقاومت" و "اشرافیت بعضی حاکمان" دارن، احساس خستگی می کنن و چنین رفتارهایی رو از خودشون بروز می دن.
ای کاش حاجی تو وزیر ارشاد بودی، اون وقت دیگه موسیقی ای وجود نداشت که ملت باهاش پایکوبی کنن!:-))
ماه رجب آمد، دل این پیر جوان کرد…
۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۲۴ مهدی نرم دست لطفی

سلام  .دو نکته در دفاع از از «تکنوکراسی ذاتا بد نیست» :

1.       به هر حال ما مسائلی داریم که شاید تئوریسین ها، چارچوب  چگونگی پاسخ دادن را مشخص کرده باشند، ولی به جزئیات عملیاتی توجه نکرده اند.  مثلا همین بانکداری خودمان. در چنین شرایطی، آیا راهی به جز اتکا  به تکنوکراسی هست؟[که فعلا همه تن داده اند به همین نحوه ی اداره ی بانک]

2.       به نظرم ، احتمالا دو مقوله را یکی فرض کرده ای. این که یک نفر چارچوب  فکری نداشته باشد  و برای جواب دادن به مسائلش به هر چه که به دستش می آید  بسنده نماید، با این که فردی دارای چارچوب فکری باشد و از هر چه دستش می رسد مطابق با روش شناسی مبتنی بر چارچوب نظری مورد قبولش، به مسائلش پاسخ دهد، یکی نیست.

شاید از  بعد عملگرایی یکسان باشند، ولی تفاوت فاحش است. فن سالاری، عملگرایی یا تکنوکراسی، قابل تعریف در چارچوب های نظری هستند. ممکن است یک فن سالار از تجارب تاریخی یا نظریات دیگران بهره ببرد، ولی آن را در چارچوب نظام سیاسی عقیدتی خود بومی می کند. می توان باور کرد که فن سالاران اروپا و امریکا نسبت به گرایشات اقتصادی یا فرهنگی یا سیاسی یک مکتب، کاملا بی تفاوت باشند و نتوان ایشان را در چارچوب های کلی یا زیر شاخه  های فلسفی یک مکتب گنجاند؟

کسانی که فاقد چارچوب نظری هستند و به هر چه که به دستشان می رسد اکتفا می کنند، فن سالار نیستند، باندبازند. جناحی هستند. یعنی بررسی می کنند برای بقای در قدرت یا نفع خود، چه فلسفه ای به کارشان می آید، به آن متوسل می شوند. یک روز مادام العمر شدن ریاست جمهوری، یک روز غلبه ی جمهوریت بر اسلامیت، یک روز غلبه ی اسلامیت بر جمهوریت، یک روز بعد افراطی اقتصاد کمونیستی، یک روز بعد افراطی اقتصاد و فرهنگ و سیاست لیبرالیستی، یک روز نقد قدرت، یک روز تبعیت از قدرت و قص علیهذا.

در غرب، تکنوکرات ها یا لیبرال یا سوسیال یا کمونیست یا فاشیست و... هستند. نسخه ی ایرانی ایشان، به هیچ مکتبی تعلق خاطر ندارد. کلا یا التقاطی هستند یا قاطی پاتی. حتی ایشان به سکولاریسم هم اعتقاد قرص و محکمی ندارند. در این کشور برخی مردان سیاست در یک لحظه به راحتی فاز عوض می کنند، کأنه لباس زیر تعویض کرده اند. اصلا هم به رخ مبارک نمی آورند. فن سالاران شبیه فرماندهان نظامی در خدمت ایدئولوگ ها باید باشند والا نمی توانند پاسخ دهند که کارهایشان، جامعه را به کجا می برد.. در جامعه ی ما، ایشان وامدار هیچ کس نیستند.

v     نقدی بر «مذاکرات به جهت عدم آمادگی مردم یا حتی بخشی از ایشان» :

اساسا نمی توانم بپذیرم  موافقت یا مخالفت با مسئله ی مذاکرات به سبب نگاه مثبت یا منفی مردم باشد.  اتفاقا مردم تا کنون علیرغم انتقاداتی که به نحوه یا اصل آن داشته اند، هر جا نیاز به اعلام نظرشان بود، به صورت اکثری و قابل لمس و درک، تبعیت از حاکمیت را اعلام کرده اند. دو  علت را بیان می کنم:

-         عدم تکمیل پازل دشمن برای تخریب چهره ی اسلام گرایان، جمهوری اسلامی و حتی کلید زدن جنگ جهانی جدید:  امروز واضح است که امریکا صریحا قصد دارد نماد اسلام گرایی را داعش و القاعده و بوکوحرام معرفی نماید. در عین حال قصد دارد جریان مقاومت را مجموعه ای از حاکمان مستبد، یا گروه های صرفا مسلح معرفی نماید تا به حضور اسرائیل و دخالت های خود مشروعیت  دهد.

ما به جهت ضعف دیپلماسی جهانی مان، هنوز نتوانستیم حقانیتمان را در خصوص 13 آبان، 16 آذر، سقوط ایر باس  به طور شایسته بیان کنیم. نمونه اش عدم پذیرش نماینده ی ایران در سازمان ملل بود.

در عین حال پر واضح است که ما وارد یک جنگ جهانی واقعی شده ایم، فلسطین، جنوب لبنان، سوریه، عراق، یمن. وسعت کمی نیست، همچنین از نظر ژئوپولیتیک، غیر قابل صرف نظر است. برای کاهش فشار های بین المللی و کاهش مشروعیت امریکا برای افزایش فشارها، راه کار مناسبی است.

-         برای مقابله با افکار ضد استقلالی بدنه ی مدیریت کشور و خرید زمان برای سامان دادن به بلبشوی اقتصادی سیاسی این قشر ،  روش مناسبی  است. اوضاع بانکداری، واردات، کشاورزی، آب (سیستان و ارومیه)،  مالیات، ضربات ناشی از فتنه ی 88  در میزان حضور اجتماعی مردم، شکست  فاجعه بار طرح سلامت دوران احمدی نژاد و... همگی خبر از یک اوضاع بحرانی در مدیریت می دهد. روزهایی سید احمد خمینی صریحا می گفت مشکلات را به گردن امریکا نیندازید، ولی احتمالا باورش برای اکثر مردم سخت بود، اما امروز عین روز روشن است که عده ی زیادی از بدنه ی مدیریت کشور، بی کفایتند. کاستن از فشار بیرونی  روش خوبی برای اداره ی اوضاع می تواند باشد.

علل دیگر بماند برای بعد و بحثی مفصل تر. اما با وجود این موارد،  این که جزئیات تاکتیکی مذاکرات قابل دفاع منطقی باشد، اصلا کار راحتی نیست. به نظرم کسی نیست بتواند از تمام جزئیات دفاع کند. در عین حال این حماقت است کسی فرض کند با به نتیجه رسیدن مذاکرات، مشکلات مدیریتی کشور حل می شود. این  قضیه ربط چندانی به خارج نداشت که با توافق یا عدم توافق حل شود. مشکل تحقق چشم انداز ، مردم یا مخالفان سیاسی نظام نیستند، عناصر باندباز و جناحی  بدنه ی مدیریت کشور هستند که طمع بیگانه رو بیشتر، و مردم و دلسوزان رو دلسردتر می کنند.، البته مثل امریکا هیچ غلطی نمی توانند بکنند.

پاسخ:
بازم سلام؛
دو نکته در مقابل دو نکته؛
1. درسته که آدام اسمیت به طور دقیق به بانک و بورس تووی رساله ش اشاره نکرده(و از این بابت هم نقدی متوجه ش نیست)، اما قطعا همین بانک و سایر اجزای این سیستم هژمون دارن فلسفه "اصالت مطلوبیت فردی" رو به خوبی ارضاء می کنن؛ لذا توو اون وضعیت آشفته ی بعد جنگ انصافا از تکنوکرات های سابق انتظار نمی رفت که یه سیستم جدید تاسیس کنند، ولی حداقل برای تهذیب سیستم یه حرکتی از خودشون نشون می دادن که غیر این اتفاق افتاد.
2.بحث من بیش تر ناظر به بدنه موثر در وزارتخانه ها و سازمان مدیریت و جاهای دیگه ست؛ کسایی که توو تمام سال های انقلاب و جنگ با خیال آسوده درس خوندن و "متخصص" شدن( البته این به خودی خود شاید بد نباشه!) و در تمامی دولت ها- از هاشمی تا احمدی نژاد؛با شدت و ضعف متفاوت- هستن و شعارهای ظاهرا متفاوت دولت ها رو با "تکنیک"های خودشون جلو می برن. البته نگاه روسای دولت ها قطعا تاثیرگذار بوده، چه این که وقتی هاشمی روی شخصیت امیرکبیر مانور میده و از مدل توسعه ی اون استقبال می کنه، طبعا گرایش مجموعه دولت کارگزاران اون تیپی میشه.
در مورد بادنجان دور قاب چین هایی هم که توضیح دادی، کاملا موافقم؛ تغییر لباس رو خوب اومدی!:-))
در مورد مذاکره بیشتر تحلیلت رو قبول دارم؛ اما اینو می خواستم اضافه کنم که در خود حاکمیت هم افراد موثری هستن که ورای تمامی مشکلات داخلی و بی کفایتی ها، راه خروج از وضعیت فعلی رو در تعامل شبه منطقی با آمریکا می بینن؛ کافی است که آخرین مناظره ی قبل انتخابات 92 رو دوباره نگاه کنی.
۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۴ مهدی نرم دست لطفی
سلام. بابت جوابت ممنونم.
با اولا و ثانیا و ثالثا و رابعا موافقم. حتی با ابراز لطفتم موافقم
پاسخ:
بازم سلام؛
عزیزمی:-)
۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۰۲ مهدی نرم دست لطفی

سلام.

یک نکته ی کوچولو.

1.      اگر یک تکانی به خودشون می دادن، فکر می کنی نسل امروز نمی گفتن چرا به تئوری های غربی مو بمو عمل نکردید؟ در ضمن کی گفته  این برادران در ساحت عمل، از تئوری ها تخطی نکرده اند؟ مثلا ربای بانکی ما کجا با نظام ربوی بانک های اروپایی قابل قیاسه؟

2.      این که آقای هاشمی می یاد و از شخصیت و مدل امیر کبیر حرف می زنه، دلیل بر این نیست که اون مدل رو عمل کرده. نظام امیری، مبتنی بر قطع دست ریزه خواران و مفت خوران بود و نظام آقای رفسنجانی، مجال دادن به مفت خوران و رانت خواران. پس اسم شهید رو بدنام نکنیم. اگه یکی یه چیزی گفته، ما مشروعش نکنیم.

3.       سوال مهمیه که آیا هاشمی کارگزاران رو ساخت یا از کارگزاران استفاده کرد؟

 تاریخ میگه نساخت. استفاده کرد. البته استفاده هم شد. در اون برهه حیاتشون در فضای سیاسی کاملا وابسته به هم بود.

4.      ما در کشورمون یک مشکل داریم. تصمیمات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیش از حد در هم تنیده هستند و تئوری لازم و کارامد برای مهندسی  اقتصاد و فرهنگ نداریم و سیاست تبیین کننده ی اولویت امور هست.

 شاید احمدی نژاد بخواد اقتصاد رو اصلاح کنه، ولی باید برای انتهای دوره ی دوم، اطرافیانشو نگه داره. پس چون تئوری نداره، به اقتصاد دان های حامی خودش پشت می کنه و رشد منفی اقتصادی و... رو به ارث میذاره. برای ماندن بدنه ی حامیان دولتیش(مدیران و کارمندان) مجبوره که در سایر بخش های حاکمیتی(شورا، شهرداری، ادارات) جای پا بذاره. پس چون نمیتونه حامیان مردمی سابقش رو حفظ کنه، باید گروه های مردمی دیگر (اقلیت های فکری جناحی نیازمند به سیاستمدران) رو به سمت خودش بکشه. پس نقد از سپاه، و... رو چاشنی سیاست خارجه می کنه. چون با  مانور بیش از حد روی هولوکاست ،  روابط خارجی رو سخت میکنه، باید بگه که با مردم اسرائیل مشکل نداره (هر چند مشایی پیش مرگش شد) و... . پس مجبور میشه مباحث عقیدتی فرهنگی رو ِضبح کنه.

 

پاسخ:
سلام؛
1.اساسا اگه تکنوکرات ها تکنیک رو در حد امکان به خدمت انقلاب در می آوردن و خودشون هم در بعد فردی و اجتماعی به لوازم گفتمان انقلاب ملتزم می موندن، قطعا این فاصله ی بعید بین این نسل و بدنه دیوانسالار به وجود نمی اومد. چه اینکه الآن طیف حزب اللهی هم به این مدیریت بی اعتماده، چه برسه به مابقی!
2و3. اتفاقا نقطه اشتراک هاشمی و مرحوم امیرکبیر همین تلقی "ژاپن اسلامی" از آرمانشهر جامعه ایرانی مسلمانه، دقت در روند تاسیس دارالفنون و متربیانش و نقش آنها تاکنون موید این نکته ست. هرچند که به نظرم هاشمی ورای تمامی این ادعاها، یه یوتیلیتاریانیسته:-)
4.موافقم
یاعلی
بازی رسانه ای منافقین داخلی و دشمنان خارجی برای سربازان سید علی(حاج قاسم سلیمانی و سعید جلیلی)
۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۴۸ مهدی نرم دست لطفی

سلام سید.

نکته ی اولت فقط در حرف آسونه. عمل متفاوته. همین تجربه ی فعالیت داخل دانشگاه رو ببین. اونا هم مثل ما بودن. ما چی کردیم؟ اونا هم در سطوح بالا مثل ما بودن و رسیدن به اینجا.

در ضمن، رسیدن به این فاصله فقط تقصیر این بندگان خدا نیست. کناره گیری مردم از نظارت و امر به معروف و ایجاد تشکل های ایمانی در راستای تقویت حاکمیت، ثمره ای بهتر از این نمیده.

شما زمانه ی امیر کبیر رو در نظر نمی گیری؟ در ضمن امیر کبیر اصلا نتونست راه افتادن مدرسشو ببینه. «چرا که نخستین دسته از اساتید به سرپرستی دکتر یاکوب ادوارد پولاک، دو روز پس از دست‌گیری و تبعید امیرکبیر به تهران رسیدند و با استقبال گرمی مواجه نشدند.» [ویکی پدیا]. در ضمن اون موقع کی می دونست ورودی های این مدارس، ماسون هستن؟ یا تا این حد غربزده؟ هر کی ندونه فکر می کنه که انگار ما کلی مهندس داشتیم و این عمدا رفته و اون آدما رو آورده. خوب کسی نبود که بیاد مدرسه رو تأسیس و راه اندازی کنه.

سوالم اینه که  کجای سیاست های اقتصادی امیر کبیر با هاشمی یکی هست. حداقل اینه که اختلافات فاحشه. قضیه کیک و ظرف کیک کجا با مرام امیر کبیر سازگار بود؟ این کار شبیه عملکرد میرزا حسین خان سپهسالاره تا امیر کبیر. کجا این آدم با ویژه خواری موافقت کرد؟ اونم کسی که خرج اضافه ی شازده های قجری رو کم یا قطع کرد؟ مباررزه با رشوه خواری، مالیات بی حساب گرفتن از مردم(نه فقط گرفتن مالیات از کارمندان و کارگران)، دادن نظم مالی به حساب کتاب حکومت (نه مثل درست کردن قضایای منتهی به پرونده ی کرباسچی)،  حذف القاب و عناوین، مسلمان کردن مردم شوشتر (نه سفت گرفتن و شل کردن قواعد اسلامی). کجای اینا شبیه رفتار آقای هاشمی بوده؟

من تا جایی  که می دونم، عبارت «ژاپن اسلامی» یا طرح مسئله ی «ژاپن» از دوره ی مشروطه، زمانی که ژاپن بر روسیه پیروز شد، مطرح میشه. پس چه ربطی به امیر کبیر داره؟مشروطه کجا، امیر کجا؟ 1904 م تازه شکست روسیه  از ژاپن هست، 1906 م (1285 ه ش) تشکیل مجلس اول،  شهادت امیر 1230 ه ش . احساس نمی کنی، ژاپن اسلامی به امیر نمی چسبه؟

فارسی را پاس بدار. «یوتیلیتاریانیست» : منفعت گرا، فایده باور. نمی دونم آقای هاشمی این طوریه یا نه.تاریخ معلوم می کنه.

پاسخ:
سلام؛
نکته اولت رو قبول دارم؛ اقتضائات پراگماتیستی خودشون رو به آرمان ها تحمیل می کنن و آسون ترین راه شاید شهادت باشه:-)
در کمال ناباوری نکته دومت رو هم قبول دارم:-) گاهی بین انگیزه و انگیخته فاصله می افته و جوری میشه که تقریباً همه انسان‌های بی دین و زاویه‌دار با مصالح اساسی و ملی ما در نهضت مشروطه فارغ‌التحصیلان دارالفنون بودند.
اما درمورد ژاپن اسلامی منظورم نه خود ژاپن بود و نه نظر امیر درباره اون؛ منظورم نگاهی است که وقتی میگی تمدن، اول چیزی که به ذهنش متبادر میشه تکنیک هست بدون اینکه به لوازمش دقت بشه. یعنی تمدن رو از روبنا شروع کردن به جای زیربنا.
"یوتیلیتاریانیست" تقصیر رحیم پوره، اینو انداخته توو دهن ما:-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی