مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله
مأوا

صــد بـار لــب گـشـودم و بــیـرون نـــریـختم
خــون‌ها که مـوج می‌زنـد از سیــنه تا لـــبم

مأوا

فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ الله

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روضه سیاسی» ثبت شده است

روضه سیاسی؛ از فاطمه تا زینب(سلام‌الله علیهما)

مادرم! روضه هایت هنوز قربانی می گیرند...

(آرامگاه شهدای مظلوم تیپ فاطمیون، بهشت رضا(ع)، مشهدمقدس)

"پس اموال خیبر چه می‌شود؟" پرسشی بود که شاید در کشاکش صف‌بندی‌های پس از رحلت نبی(ص) چندان مهم جلوه نمی‌نمود؛ چه اینکه دستگاه خلافت تثبیت‌شده بود و جز اندک اقرباء نبی(ص)، مابقی اصحاب نسبت به فرآیند انتقال قدرت طریقه بیعت و یا مشایعت در پیش گرفتند. در چنین شرایطی کسی تصوّر نمی‌کرد که پاسخ به پرسشی کوتاه پیرامون اموال خیبر و یا به تعبیر دقیق‌تر "قریه فدک"، آغازگر پویشی مانا در جغرافیای فرهنگ شیعی به نام "روضه سیاسی" گردد.
خدعه غصب فدک که باانگیزه‌ی ظاهری تحریم اقتصادی و باطنی تخفیف اعتباری علی(ع) تعبیه شده بود، از پرسش خلیفه اول و پاسخ صریح علی(ع) آغاز شد:" آن‌گونه که نبی(ص) امر کرده، فدک در اختیار فاطمه(س) است..." اما روایت نبی(ع) و شهادت علی(ع) و صداقت فاطمه(س) هیچ‌یک کارگر نیفتاد و خلیفه حکم به مصادره فدک داد. آنگاه‌ که خبر غصب فدک به فاطمه(س) رسید، چادر بر سر نهاد و با عده‌ای از زنان فامیل و خدمتکاران خود به‌سوی مسجدالنبی(ص) روانه شد. ورود او با اشک و آه و همهمه حاضرین همراه بود، چه این‌که از رحلت نبی(ص) زمان زیادی نمی‌گذشت و حضور "امّ ابیها" یادآور پدر برای اهل مدینه بود.
کوته‌بینان متأثر از عصر جاهلی چنان تلقی کردند که زنی آمده تا با تمسّک به عواطف و احساسات زنانه، جلب توجهی کرده و به محرومیت از منافع مادی خود اعتراض کند؛ اما در همان ابتدا فصاحت گفتار و متانت رفتار فاطمه(س) نقشه‌ها را بر آب کرد و خبر از یک "رسوایی بزرگ" برای غاصبان فدک داد. آنگاه‌که پس از حمد و ثنای الهی و ذکر و وصف نبوی، اهل مدینه را به قرآن کریم به‌عنوان میراث مشترک ارجاع داد. ایمان، نماز، زکات، روزه، حج و جهاد را یادآور شد و التیام قلب‌ها، نظم یافتن ملت‌ها و رهایى از تفرقه را درگرو اقامه‌ی عدالت، اطاعت از خاندان نبی(ص) و امامت آنان دانست.
فضای غربت مدینه به‌گونه‌ای بر خاندان نبی(ص) استیلا یافته بود که فاطمه(س) را وادار به معرفی خود نمود: " ایهاالناس! من فاطمه(س)‏ ام و پدرم محمد (ص)..." از نعمت رسالت بر آنان و قیاس ذلت قبل باعزت کنونی گذر کرد و به شرح چگونگی تحصیل نصرت الهی رسید: " هرگاه شیطانی سربلند می‏کرد و متجاوزی چون مار اجتماع مسلمین را تهدید به مرگ می‏کرد، آن حضرت برادرش علی (ع) را به کام آن‌ها می‏فرستاد..." دیگر تردیدی باقی نمانده بود که قضیه تنها منحصر در غصب نحله و یا ارث فدک نیست و فاطمه(س) در ورای آن هدف دیگری را اراده کرده است: محاکمه غاصبان جایگاه خلافت.
و محاکمه این‌چنین آغاز شد:" آری؛ علی در راه خدا رنج‏ها دیده و تلاش‌ها نموده، به رسول خدا نزدیک و نسبت به اولیاء خدا سرور بود. آستین همت را بالا زده، خیرخواه و کوشا و رنج‌دیده و زحمتکش بود، درحالی‌که شما در آسایش و رفاه به سر می‏بردید و به فکر خود بودید...هنوز چیزی از رحلت رسول خدا نگذشته بود و زخم و جراحت فقدان او هنوز به هم نیامده و بهبود نیافته بود، بلکه هنوز جسد رسول خدا دفن نشده بود که شما از ترس این‌که فتنه‏ای به پا شود شتاب کردید و خلافت را ربودید... آگاه باشید که با این عمل در فتنه و آشوب سقوط کرده و جهنم را که بر کافران احاطه دارد برای خود برگزیدید..."
فاطمه(س) با عنایت به این‌که از انصار تا مبارزان اوس و خزرج هیچ‌یک انگیزه یاری ندارند و نیرنگ و فریب، دل‌هایشان را فراگرفته است، اتمام‌حجت را بر اقرار ضعف ترجیح داده و آنان را به عذاب سخت آینده بیم داد:" ولیکن این سخنان خروشی بود که از جان برآمد و آهی بود که از خشم برخاست. کاسه صبر لبریز، و عقده‏های سینه باز و حجت بر شما تمام شد. پس این شما و این شتر خلافت! لجامش را محکم بگیرید و بتازید. اما بدانید پشتش زخمی و پایش لنگ و ننگش همیشگی است. نشان خشم الهی بر آن خورده و عیبش ابدی است..."
***
بسط پویش روضه سیاسی با خطبه‌خوانی زینب(س) در دارالاماره شام امتداد یافت؛ آنجا که دخت فاطمه(س) پس از پشت سرنهادن شهادت سبط نبی(ص) و اسارت اهل‌بیتش، با توهین و تحقیر وارد شام شد و به تأسی از مادر در غربت به سر می‌برد، مجلس بزم حیوانی یزید را به عرصه رزم کلامی تبدیل کرد. چه اینکه زینب(س) پیش‌تر محکمه‌ی مسجدالنبی(ص) را از نزدیک تجربه کرده و اینک نوبت او بود تا رسوایی غاصبان حق خاندان نبی(ص) را رقم زند.
آنگاه‌ که زینب(س) سر خونین برادر را دید، با صداى محزونى که دل‌ها را به وحشت و چشم‌ها را به گریه می‌انداخت، فریاد سر داد و یزید را وادار به سکوت کرد. اما یزید با شقاوتی کم‌نظیر، جنایات خود را به انتقام از فرزندان نبی(ص) در ازای قتل اجداد مشرکش در جریان غزوه بدر نسبت داد؛ اینجا بود که زینب (س) چون مادر سخن آغاز کرد: " عاقبت آنان که اعمال بد مرتکب شدند، به‌جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند..." یزید که می‌پنداشت با شهادت و اسارت، خاندان نبی(ص) را به ذلت کشانده و خود به عزت رسیده، با هشدار زینب(س) روبه‌رو شد: " به خود بالیدى و خرم و شادمان شدى از اینکه دیدى دنیا در کمند تو درآمده و امور تو سامان‌یافته و مُلک و خلافت ما در اختیار تو قرارگرفته؛ پس کمى آهسته‌تر!" و حال نوبت تحقیر پسر ابوسفیان است: " اى پسر کفّار آزادشده! آیا این از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده‌ها بنشانى، ولى دختران نبی(ص) را اسیر کرده و به این‌سو و آن‌سو بکشانى و  آن‌ها را توسط دشمنان در شهرهاى مختلف بگردانى، تا مردم هر کوى و برزن به تماشاى آنان بنشینند و افراد دور و نزدیک و پست و شریف به چهره‌هایشان چشم بدوزند، با آنکه همراه آنان مردان و حمایت گرانشان نبودند؛ چگونه می‌توان به حمایت و مراقبت آن‌کس امید داشت که [مادرش] جگر پاکان را به دهان گرفته و گوشتش از خون شهیدان روییده؟!"
اما زینب(س) در مقابل رجز یزید که " ای‌کاش اجداد من بودند و این صحنه‌ها را می‌دیدند..."، بر شأن ناچیز او تأکید کرد: " تو پدرانت را صدا می‌زنی و خیال می‌کنی آن‌ها صدایت را می‌شنوند؟! [عجله نکن!] به‌زودی به آن‌ها ملحق خواهى شد؛ آن روز آرزو می‌کنی که کاش دستت شل و زبانت لال بود و این سخنان را نمی‌گفتی و این کارها را انجام نمی‌دادی..."
در انتها چون فاطمه(س) سنت الهی را متذکّر شد و دولت یزید را مستعجل دانست که چون جملگی ظالمین تقدیری جز هزیمت نخواهد داشت : " هر چه نیرنگ دارى به کار بند و نهایت تلاشت را بکن و هر کوششى که دارى به کار گیر؛ امّا به خدا سوگند یاد ما را محو نخواهى کرد و [چراغ] وحى ما را خاموش نتوانى نمود و به موقعیت و جایگاه ما آسیب نخواهى رساند. هرگز لکّه ننگ این کار، از تو پاک نخواهد شد. رأى و نظرت سست و زمان دولت تو اندک است و جمعیت تو به پراکندگى خواهد انجامید، در آن روز که منادى ندا دهد: أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمِینَ..."
***
بعدها در عصر حکومت عباسیان آنگاه‌ که هارون‌الرشید منافقانه مدعی عودت قریه فدک به کاظم(ع) شد، تفسیر خطبه فاطمه(س) عیان‌تر گشت: " حدّ فدک از عدن تا سمرقند و از افریقیه تا ارمنیه است..." و این یعنی فدک در حجاز محدود نبوده و معادل وسعت حکومت اسلامی در هر عصری است. حال دیگر فدک تبدیل به اسم رمزی شده که ظلم خواص و جهل عوام را نشانه می‌رود و اقامه عدل و احیای وحی را اراده می‌کند.
خطبه فدکیه فاطمه(س) اولین سند متواتر از پیوند "روضه" و "موضع" است؛ این‌که توقّف در سوز درونی و عدم بسط آن به شور بیرونی، بر ظلم و جهل صحّه گذاشته و اصحاب آنان را بر انحراف خود مصمم‌تر خواهد ساخت. اما این پیوند تنها در سایه "ولایت الهی" وصف مشروع به خود خواهد گرفت و در باقی حالات، خود گونه‌ای دیگر از بدعت و انحراف است؛ چه اینکه همان بُغضی که به حمایت ولی برمی‌آید، با مصلحت او فروخورده می‌شود و این‌گونه بود که فاطمه(س) در پاسخ به طلب صبر از جانب علی(ع)، به یک جمله اکتفا کرد: " حَسْبِیَ الله..."


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۳
سیدامیر علوی