ناکثین دیار میرزا
اگر در متون مغشوش شریعتی پیرامون روحانیت، پسوندِ "دیپلمات" را به "آخوند" بیفزائیم، شاید جملات را به رستگاری نزدیک تر کرده باشیم
هم
نشینیِ عریان کارگزاران دولت توسعه با حامیان رفع حصر و ساقیان جام زهر اگرچه قابل
پیش بینی بود، چه این که رئیس دولت هر از چند
گاهی پیرامون "مواعید"ی که به خاکسترنشینان فتنه داده، "نرفته از
یادم"ی صادر کرده تا هم آنان را نسبت به مطالبه ی مجازی خود متوقّع کرده باشد و
هم خود را از مواهب آرای آنان متمتّع؛ لکن آن چه در ورای مصادره ی شخصیت میرزا کوچک
جنگلی مشمئزکننده می نمود، تقلیل روحانیت به "دیپلمات های عمامه به سر" بود.
میرزای
دیار جنگل بیش از آن که با تکنوکراسی و دیپلماسی برخی رجال تناسبی داشته باشد، در
اقتدار و مظلومیت تالی تلو ِسیدناالقائد است. آن گاه که در خلال جنگ بین الملل
اول و غیاب دولت مقتدر مرکزی، قوای بیگانه مشغول جولان در شمال و جنوب کشور بودند،
میرزا چاره ای نداشت که از احسان الله خان بهائی تا گائوک مسیحی را گرد خود جمع
کرده و جبهه ای متّحد اما تحت لوای اسلام تشکیل دهد. با این که در بیعت شکنی بعضی
یاران در مواقع ابتلاء تردیدی نداشت، اما با پیشنهاد آنان به مذاکره با دشمن
بیگانه پرداخت؛ هرچند که در نهایت، توافق بر سر حکومت التقاطی سوسیالیستی را
نپذیرفت و خطاب به لنین نوشت:" ملّت ایران حاضر نیست برنامه بلشویکها را قبول کند".
حال که جمهوری اسلامی در معیشتی ترین نزاع پس از انقلاب
مشغول نبرد با تحریم های داخلی و خارجی است، شاید تجمع همه ی رجال و حتی اشباه
الرجال تحت لوای جمهوری اسلامی و مذاکره با دشمن بیگانه اجتناب ناپذیر بنماید؛ لکن
تکرار خاطره جام زهر تنها در خواب بعضی متصوّر خواهد بود.
"جمعیت متفرّق مقابل تالار حکمت" برای پریشانی خواب آن ها
کفایت می کرد، هرچند که مطالبه ی حقیقی دانشجویان در نظرشان مطایبه جلوه کند...
سلام سید
یادداشت خیلی خوبی شده
اماپاراگراف اول این یادداشت عالی بود.