دانشگاههای دوران اعتدال رسماً باشگاه سیاسی هستند
"محسن رهامی" را پیشتر میشناختم. زمانی که در دوره
نوجوانی در اصالت "انصار حزبالله" تردید داشتم و صفحات وب را به دنبال هر
نوشتاری له یا علیه آن زیرورو میکردم، به کلیدواژههایی برمیخوردم که در تحلیل
وقایع بعدی به یاریام آمدند: "کوی دانشگاه"،"امیر فرشاد
ابراهیمی"،"پرونده نوار سازان"،"شیرین عبادی"و"محسن
رهامی". بعدها در گذر زمان دریافتم که از انصار شیخ حسینعلی منتظری بوده و
چون کدیور و قابل در زمرهی "آخوندهای جمهوریبسنده" محسوب میشود.
آخوندهای جمهوریبسنده همانهایی هستند که جمهوری اکنونی را
همان اسلام مجسم میدانند و آنجا که جمهوری با اسلام سازگار نبود، به نفع جمهوری از
اسلام عدول میکنند. آرمان این جریان شبهحوزوی نیل به قرائت مدرن از سنت اسلامی و
کارکردشان عرفی کردن دین و حسّی کردن علم دین است؛ چه اینکه بیشتر به شاخص
"دکتر" بهجای "حجتالاسلام" متمایلاند و کرسی تدریس در
"دوک" را به "فیضیه" ترجیح میدهند.
حال وکیل مدافع اصحاب فتنه کوی و متهم پرونده نوارسازان،
تحت عنوان رئیس کمیته انتخاباتی اصلاحات به دانشگاه آمده بود تا به بهانه بازتعریف
جامعه مدنی و دموکراسی، پروژه نوارسازی جدیدی را کلید زند. توزیع تصاویر خاتمی، سؤالات
کتبی جهتدار و نطقهای کاغذی دانشجویان همگی گویای مهندسی جلسه بود. پاسخهای او البته
برایم قابل پیشبینی بود؛ خود را "حقوقدان" معرفی کرد و شاید به همین
دلیل بود که تمامی شئون حقوقی جمهوری اسلامی از قوه مقننه تا شورای نگهبان و قوه قضائیه
تا شورای امنیت ملی را به جهت نقد مذاکره و حصر و ممنوعالتصویری ارکان فتنه تخطئه
کرد. اینکه هر اتفاقی در 6 سال گذشته افتاده، دیگر برگی از کتاب تاریخ شده و حتی
خود موسوی هم از دولت کنونی رضایت دارد. وضعیت بحرانی منطقه را ناشی از ظلم حاکمان
کشورهای اسلامی دانست و بشار اسد را بهعنوان دیکتاتوری معرفی کرد که وضعیت کنونی
سوریه محصول عدم تمکین او به دموکراسی است. خود را حقوقدان معرفی کرد و شاید به
همین دلیل بود که از تطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی با آمریکا، بلژیک و فرانسه
حکم به هموزن بودن تمامی اصول آن داد. منظورش را فهمیده بودم؛ اینکه بین اصل 24
با اصل 110 هیچ تفاوتی وجود ندارد...
من اما منتظر بسیجیها و دیگر حزبالله دانشگاه بودم تا فقر
تئوریک حقوقدان را پاسخ دهند و غربت اصل 110 را دریابند؛ اما آنها حضور در خیمه
عزای مادر(س) را به دفاع از پدر ترجیح داده بودند و باز ولی تنها مانده بود. چارهای
نبود که غربت امام را اجابت کنم:
- بسمالله الرحمن الرحیم...اللهم صل علی فاطمه و ابیها...
روی اطلس
جغرافیای جهان چهار جمهوری اسلامی دیده میشود؛ جمهوری اسلامی افغانستان، جمهوری
اسلامی پاکستان، جمهوری اسلامی موریتانی و جمهوری اسلامی ایران. اگر شما در هر یک
از این سه جمهوری افغانستان، پاکستان و موریتانی به دانشگاهی میرفتید و پیرامون
دموکراسی و توسعه سیاسی و آزادی بیان صحبت میکردید، هیچ توفیری نمیکرد؛ اما اینجا
جمهوری اسلامی ایران است...وجه ممیزه جمهوری اسلامی ایران و حلقهی مفقوده گفتمان
شما، عدم تبیین رابطهی دیالکتیک بین امام و امت است.
انتهای توسعهی
سیاسی مطلوب شما چه خواهد بود؟ مگر نه اینکه یورگن هابرماس بعد از سفر به ایران
گفت که من با روشنفکران روحانی بر سر پساسکولاریزاسیون جامعهی ایرانی تفاهم نظر
داریم؟ مگر کدیور و حجاریان دوستان شما نبودند و نیستند؟
- آیا در انتخابات سال 88 تقلب صورت گرفته است؟ فقط آری یا نه؟
از طلبه منتظری متأخر جز این انتظار نمیرفت که مشروعیت ولیفقیه
را به دموکراسی گره زند و "مقام رهبری" را در چارچوب یکی از اصول قانون
اساسی محصور کند؛ اما فرافکنی او در پاسخ به پرسش صریح تقلب در انتخابات 88 بهشدت
مطایبه آمیز مینمود: "سال 88 در کشور نبودم تا بدانم تقلب شده یا نه!"
و این عمق آسیبپذیری جریان موسوم به اصلاحات را پس از فتنه 88 پدیدار میسازد؛
اینکه ورای تمامی ادعاهای مردمسالارانه ، در مواجه با اکثریتی مخالف، حکم به
تکفیر صندوق رأی میدهند.
جلسه پایان یافت و من در مسیر خیمه عزای مادر(س) به انفعال حزبالله
در دانشگاه، از گیلان تا سیستان، فکر میکردم؛ اینکه فروکاست نزاع به عرصههای نرم
"رابطه دختر و پسر" و " شبکههای اجتماعی" و غفلت از عرصههای
نیمه سخت " سیاست و امامت"، به انتهای پرهزینهی نزاع در عرصههای سخت
چون "رزم خیابانی 88" منتج خواهد شد. با وضعیت کنونی فتح مجلس به دست
اصحاب فتنه دور از ذهن نخواهد بود، آنگاه که به تعبیر علی(ع): "آنان در یاریکردن
باطل خود وحدت دارند و شما در دفاع از حق خود متفرقید..."